menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

حامد اشرف زارعی

نقدی بر مجموعه شعر «تاناکورا» سروده حامد اشرف زارعی

وقتی مجموعه شعر «تاناکورا» را خواندم و بستم، زمزمه کردم: چقدر تو تلخی شاعر!

وقتی مجموعه شعر «تاناکورا» را خواندم و بستم، زمزمه کردم: چقدر تو متعهدی شاعر!

وقتی مجموعه شعر «تاناکورا» را خواندم و بستم، زمزمه کردم: چقدر تو خودتی شاعر!

و این آخری از همه مهم تر و درست تر بود!

در روزگاری زندگی می کنیم که غمگین بودن و ناامید بودن در شعر ، عمومی است.

در روزگاری زندگی می کنیم که فرم دیگر نمی تواند به تنهایی بار شعر را به دوش بکشد و از سوی دیگر شاعر نیز نمی تواند نسبت به جامعه و جهان معاصرش بی اعتنا بماند و تنها به شکل شعرش بیندیشد.

پس تلخ بودن «حامد اشرف زارعی» چندان تکانم نداد. اگر چه تلخی او مانند یک عنصر تکرار شونده، کلیت مجموعه را تحت سلطه داشت و شعرها را چنان یکدست کرده بود که می شد به آن به جای مجموعه شعر ، گفت: کتاب شعر!

*زخم ها غلط، زخم ها صحیح است / تنها غلط ، تن ها صحیح است/ آه تن های لعنتی بگذارید تنها باشم

*در زندگی من زخم هایی هست / که اگر هدایت می دید / خودش را گاز نمی گرفت

متعهد بودن اشرف زارعی هم برایم چندان عجیب و نامنتظره نبود.

*کاشت / داشت / برداشت رفت

*صبح کودتا / ظهر گروگان گیری / عصر بمب گذاری / غروب حمله ی انتحاری / شب خوشی را برای تان آرزو می کنیم

اما…. اما این خود بودن حامد اشرف زارعی ، برایم تکان دهنده بود. او چنان خود خودش است که از اعلام شماره تلفن شخصی اش در شعری که قرار است همگان بخوانند، ابایی ندارد :

این مغز اجاره داده می شود / ۰۹۳۵۱۰۲۰۹۱۸

این اوج خیزش شعر از فردیت اوست. «ری رای» نیما اسم خاص است. «آیدا»ی شاملو اسم خاص است؛ اما هر خواننده ای می تواند با نیما و شاملو همذات پنداری کند و معشوق خود را ری را یا آیدا بخواند. و وقتی «علیرضا قزوه» از خیابان ولی عصر (عج) می سراید، می توان ویژگی های ذکر شده را در خیابان های دیگر هم دید.

*امسال در خیابان ولی‏عصر / هیچ‏کس مثل خود آقا غریب نبود!

اما شماره تلفن «زارعی» ،دیگر مال خود اوست که مرا به یاد آثاری چون چشمه از «مارسل دوشان» فرانسوی یا قوطی های سوپ کمپبل از «اندی وارهول» آمریکایی می اندازد. البته این قدر شخصی شدن و خودمانی شدن همیشه ممکن نیست و گاه باید عمومی تر نوشت:

*من وقایع زندگی خودم را می نویسم / مردم فکر می کنند / شعر طنز می نویسم

و این طنز هم در شعر او فراگیر است. خاص خود اوست که حتی در تلخ ترین و سیاه ترین شعرها هم همراه کلمات اوست:

*قبلآً به مرگ فکر می کردم / حالا به زندگی / فقط وقتی می خواهم بلند شوم / سرم به سنگ می خورد

فارغ از این ایهام ها و کنایه ها که در این مجموعه فراوان است، اساساً تمسخر جهان و واقعیت هایش، هرچه قدر تلخ و سیاه، از ویژگی های شعر اشرف زارعی است. این ویژگی، شخصیتی برای راوی ترسیم می کند که عبوس است اما طناز. شخصیتی که باز هم مرا یاد یک کاراکتر هنری معروف دیگر می اندازد: بنجامین «جرج اورول» در قلعه حیوانات !

*می خواهم سرم را / بکوبم به دیوار / اما با خودم فکر می کنم / بعد باید از دیوار هم عذرخواهی کنم

کتاب تاناکورا

کتاب تاناکورا

«تاناکورا» (نشر شانی – ۱۳۹۶)، شعرهایی کوتاه اما عمیق را در خود جمع کرده است. عمیق از این نظر که در خود و بازی زبانی و تصویری خود به پایان نمی رسند، بلکه همچون تمام آثار متعهد دیگر، مخاطب را به بیرون از خود پرت می کنند. خواننده وقتی از خواندن شعر فارغ شد، خود را در آنجا باز می یابد که شاعر او را به آنجا پرتاب کرده است و حالا اوست که شعر را ادامه می دهد:

*شعرهای من / دست های پیرمرد کارگری ست / که هرگز نمی تواند / معشوقه اش را نوازش کند

این گونه سرایش البته راه رفتن بر لبه تیغ است. وقتی از هیچ عنصر موسیقایی برای جذابیت مخاطب و احتمالاً فریب مخاطب بهره نمی بری،خطر در افتادن در ورطه نثری گزارشی را همواره باید در کنار خود و شعرت حس کنی. چرا که مهم ترین ماده کار تو مضمون و تصویر است.

*من اگر برخیزم / تو اگر برخیزی / همه برمی خیزند / و سخت پوستان / خزندگان را می خورند!

فقط چند تایی از زیر دستت در رفته است! خوشبختانه، حامد اشرف زارعی ، تو باهوش تر از این حرف ها هستی!

منبع : روزنامه اطلاعات – حمیدرضا شکارسری

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر