حسام دادخواه :
با وجود این همه نوستالژیگرایی و یادآوری خاطرات کودکی وروایت¬های تازه از سرگذشت قهرمانان و شخصیتهای آن دوران اما هیچ کس سراغی از «گنجشکک اشیمشی» نگرفت. یا در نهایت همچنان همان روایت پیشین نقل میشود که به دلایل بسیاری از طرف نسل جدید پذیرفتنی نیست. حالا این چند روایت بهروز شدهی پیشنهادی:
گنجیشکخان اشتی مشتی
نسل جدید که پدر و مادر و فامیل، فرمانبردارشاناند و تا حالا «نه» نشنیدهاند، اصلا با این که به گنجشکک اشیمشی بگویند آنجا ننشین و این کار را بکن و آن را نکن (و تازه در پایان هم آن سرنوشت اسفناک دچارش شود!) ارتباط برقرار نمیکنند. امروزه گنجشکک اشیمشی به فکر تقویت قوای جسمانی خویشتن افتاده(!) و با ممارست، تمرین در باشگاههای بدنسازی و مقادیری کراتین، به گندهلات محل تبدیل شده که تبر گردنش را نمی¬زند و کسی جرأت ندارد به او بگوید بالای چشمت ابرو نیست! (لازم است یادآوری کنیم که پرندهها ابرو ندارند؟!) چه برسد به اینکه بگویند «لب بوم ما نشین!»
البته این گنجشکک مشتی در اثر افراط در مصرف مواد نیروزا و به ویژه استفاده از مدل دمکفتری، بیشتر به کبوتر شباهت دارد تا…
گنجیچکک عیشی ویشی
در این روایت، گنجشکک تودلبروی ما که با انجام عملهای زیبایی منقار، دم و اساساً همه چیزش را داده بالا و بسیار دلرباتر هم شده، فالوئرهای بسیاری یافته! «بارون میآد…»چرا باید خیس شود؟ گنجشکهای دیگر سعی میکنند تهدید باران را به فرصت تبدیل کرده و در هوای بارانی برای او بوق معناداری زده و به آشیانه برسانندش و در راه با اشاره به دیگر اشعار مانند «چه سری! چه دمی! عجب پایی!» مخش را بزنند! این گنجشک در میان دوستانش به «اچیمچی»، «عجیجمجیج» و برخی نامهای مشابه دیگر نیز شناخته میشود.
گنجشکک شیتان میتان
این گنجشکک، جوجهمایهدار محسوب میشود و ادمین پیج «جوجه گنجشک¬های پولدار» است و به جای حوض نقاشی در ناز و نعمت غوطه میخورد. او در حال حاضر هر بار برف میزند «گولّه میشود» اما به سمت دیزین برای اسکی! حالا خاویاری که به عنوان صبحانه می خورد، بماند.
گنجشکک گولّه!
هر چند روایت اصلی، گنجشکک را از «گولّهشدن» بر حذر داشته اما روآوردن به سرمایهگذاری و مشارکت در ساخت و ساز، دلالی،رانتخواری و یا هر راه دیگر منتهی به مال و منال و سپس «گولّه»شدن از فرط خوردن و بیتحرکی، امروزه جزو آمال و آرزوهای بسیاری از جوانان است! این گنجشک خرپول، گولّه میشود و در «حوض نقاشی» یا همان جکوزی ویلایش مشغول خوردن آبآلبالو و بستنی میشود تا چشم بقیه را درآورد!
گنجشکک عاقبت به خیر
«کی میگیره؟ فراشباشی!» مبارک است! فراشباشی معنی قدیم را ندارد. امروزه به تاجران فرش اطلاق میشود که در اینجا هم البته استعاره از پولدار بودن طرف است. بنابراین این یکی اشیمشی، بله را گفته و به شدت عاقبت به خیر میشود و سر خانه و زندگی خودش میرود تا مثل همهی فیلم و سریالهای هپیاندینگ خودمان، پایان خوش داستان با ازدواج و عروسی شکل بگیرد.
بندهای بعدی شعر: «کی میکشه؟ قصابباشی. کی میپزه؟ آشپزباشی. کی میخوره؟ حاکمباشی» چون سعی در ترویج اشرافیتگرایی در مراسم عروسی را دارد، باید از شعر جدید حذف شود. در واقع این بندها توصیف تدارکات مفصل عروسی است (باید قصاب و آشپز و… بیاورید!) و کنایه به مخارج فراوان آن دارد (یعنی فقط حاکمباشی میتونه از این مراسما داشته باشه!) و جوانان را از ازدواج منصرف میکند. بنابراین باید چند بیت فرهنگ ساز در مدح زندگی خوشبختانهی اشیمشی جایگزین شود؛ که در حال حاضر با تشویق به فرزندآوری چندین بچه دارد و در خانه مشغول پخت و پز و رفت و روب و شست و شوب(!) و خدمت به فراشباشی است.
منبع : سومین شماره ی اصفهان نیمروز
یک دیدگاه
عارف:
ممنونم عالی بووووووووووووووووووووووووووووووووود