نویسنده: سید مهدی طیار
ملک سلمان
ملک سلمان اهل دنیا نیست. او به دنیا نچسبیده، چون زور چسبیدن ندارد؛ دنیا هم او را نچسبیده، بلکه اتفاقا مدام دارد ولش می¬کند.
او اهل دنیا نیست؛ چیز زیادی از او در این دنیا نمانده. بخشهای مختلف او یک به یک در حال ترک¬کردنش هستند. یک روز حافظه¬اش رفته، روز دیگر «قدرت تکلم» با او وداع گفته، روزی هم مشاعرش را از دست داده. این¬طوری این نگرانی وجود دارد که قبل از اینکه جانش را هم از کف بدهد، آن قدر خرده¬خرده از دست داده باشد که موقع مرگ یک سری چیزهایی را هم بدهکار بماند.
همچنان که مرگ به سوی او می¬آید، او هم مرگ را به سوی دیگران می¬برد و در این راه دست بخشنده¬ای هم دارد و حتی از بذل آبرو نیز دریغ نمی¬کند.
شغلش کشاورزی¬ست. یمن را شخم می¬زند. کلی بمب خوشه¬ای در آنجا پاشیده.
کلیددار کعبه است و به تازگی هزاران حاجی را که به زیارت خانه خدا آمده بودند، به لقاءالله رساند و به زیارت خدا رهسپار ساخت.
و چه کسی بود که شیخ نمرباقرالنمر را از مقام مجاهدت به مقام اسارت، و از مقام اسارت به فیض شهادت نائل آوراند؟!
دوستدار کودکان است و همواره وسیله شادی و تفریح و سرگرمی آنان را فراهم می¬کند. یکی از کودکانش داعش نام دارد. «داعش بن آل ِسعود» عاشق ِبازی¬ست و دوست دارد با جان و مال و ناموس مردم بازی کند. بابایی¬اش با اینکه سالخورده است و توان ندارد، اما اخیرا به سرش زده برود و همبازی کودکانش شود. برخی می¬گویند دلیلش این است که بسیار دوست دارد به دیگران نیرو بدهد، حتی اگر فراتر از وسعش باشد. زمین¬های یمن را نتوانسته درو کند، اما می-خواهد نیروی زمینی به سوریه گسیل نماید.
شاعرانه عاشق دو چیز است: غرب و حرب؛ و در این عشق¬بازی همه هستی خود و دیگران را به قمار گرفته.
به اسرائیل حسودی نمی¬کند، بلکه به او غبطه می¬خورد؛ و آن دو در رفاقت به چنان خلوصی رسیده¬اند که در سبقت گرفتن از یکدیگر هم به همدیگر کمک می¬کنند.
کیمیا
«کیمیا» کیست؟ «کیمیا» چیست؟ اصلا «کیمیا» شخصیتی حقیقی¬ست یا حقوقی؟
«کیمیا» شخصیت داستانی یک مجموعه تلویزیونی¬ست؛ پس شخصیتی حقیقی¬ست؛ اما شخصیتی خیالی¬ست؛ پس حقیقی نیست!
البته باید گفت بنابر تأکید منتقدان، «کیمیا» تیپ است و نه شخصیت! خام مانده و در حد تخم مرغ. بعضی معتقدند نیمرو شده، برخی می¬گویند آب¬پز شده و نیازی به بیرون¬آمدن از پوسته هم نداشته. هر چه باشد با پرواز فاصله دارد؛ فاصله¬ای از عمق پیله تا اوج پروانه.
«کیمیا» اسم کل سریال هم هست؛ پس شخصیتی حقوقی نیز به شمار می¬رود، و این نه از عجایب روزگار است و نه از غرایب آن؛ و مشابهش فراوان هست.
این سریال خواص درمانی بسیاری از خود نشان داده. مثلا صبر را در مخاطب تلویزیون افزایش داده. مخاطب، پیش از این، سریالی با این همه ضعف و این قدر طولانی را کجا تحمل کرده بود؟!
کیمیا، کیمیاگری هم کرده. وی نشان داده اگر به موضوع خوبی بپردازی، نیاز نیست خوب به آن موضوع بپردازی؛ و یک نوع خوبی که در کار باشد، کل کار طلا می¬شود.
اردوغان
استعداد دو به¬هم¬زنی ندارد. هر چه خواست روسیه و ناتو را به جان ِهم بیندازد، دم به تله ندادند؛ از بس دم¬کلفت بودند. پس اردوغان دوغی خورد و آروغی زد و گفت: دروغت نگرفت اردوغان.
خسته شده. مدام مجبور است خودش دست به کار شود. آمریکا و اروپا خوب چراغ سبز نشان می¬دهند، اما خودشان آن¬طور که به کار بیاید پای کار نیستند. اردوغان می¬داند آنها می¬دانند در منطقه چه خبر است که جرأت نمی¬کنند علنی-تر از این وارد معرکه شوند. اردوغان خوشحال است که به اندازه غربی¬ها مطلع و حسابگر نیست و می¬تواند بی¬گدار به آب بزند.
اما گاهی حیران می¬شود که چرا حساب¬کتابش درست در نمی¬آید؟! وقتی بمب¬افکن روسیه را می¬زد، اصلا فکرش را نمی¬کرد که این شاهرگ اقتصادی خودش است که دارد می¬زند و «به غلط¬کردن افتادن» هم خون ِرفته را به رگ برنمی¬گرداند.
هیتلر را بدجوری می¬پسندد، اما فقط منشش را؛ نه همه چیز او را. سبیل هیتلری را که دِمُده شده می¬خواهد چه کار؟!
به غیر از داعشی¬هایی که تربیت می¬کند و می¬فرستد و پشتیبانی¬شان می¬کند؛ از ارتش خودش هم به عراق فرستاده، به سوریه هم؛ از عقب هم که با توپخانه می¬زند. امیدوار است در این بازار شامی که با کمک غرب و آل سعود و قطر و اسرائیل راه انداخته، اوضاع قاریشمیش شود، اما نه طوری که ناخواسته خودی را بزند.
آیلان
اگر آن عکس گرفته نشده بود، باز هم دنیا توان منقلب¬شدن را داشت؟! و چه کسی جز عکاسان این حماسه را آفریدند؟! آنانی که نه به شیوه «همین الان یهویی»، بلکه با تدبیر بسیار و سپس «عمل¬نمودن» و بعد «عکس¬گرفتن» چنین کردند؛ یعنی پس از فکر «عکس العمل» نشان دادند: جسد آیلان را از میان صخره¬ها با خونسردی برداشته و آوردند آزمایش کردند ببینند در کجا بهتر عکس می¬دهد. در محل مناسب گذاشته و مرتب و هنری¬اش کردند و این سوژه رایگان را رسانه¬ای و تأثیرگذار و پول¬سازش نمودند؛ تا اینکه عکسی گرفتند چونان تابلوهای طبیعت بی¬جان. جا دارد نشان «قلب سنگی» به ایشان اهدا شود، که با کشتن احساسات و عواطف در خود، به چنین درجه¬ای از هنر نائل آمده¬اند.
اما ترانه «آیلان»، فقط توسط مدیترانه و عکاسان رقم نخورد. پس نقش داعش چه؟! و آل ِسعود و ترکیه و قطر؟! و اسرائیل؟! و اروپاییانی که غرب ِآسیا را شعله¬ور می¬پسندند و درهای آن را به روی تروریست¬ها باز و درهای خود را به روی آوارگان بسته. و آمریکایی که پشت اقیانوس اطلس، خود را از دسترس پناهجویان مصون می¬بیند. جا دارد به این آفرینندگان حماسه آیلان و آیلان¬ها، نشان «پیکره بدون قلب» اهدا شود؛ چرا که اگر قلب داشتند، چنین منقلب¬کننده نمی¬توانستند ظاهر شوند.
منتشر شده در : بزنگاه نوروزی شماره نوزده و بیست