دکتر اسماعیل امینی:
نشستهای پشت میزت که ۳-۲ ماهی است بزرگتر از قبل شده؛ چون تو رئیس امور مالی شدهای و حالا چندتا کارتابل، روی میزت چیدهاند و تو داری کارتابلها را برانداز میکنی اما عجلهای نداری، نه برای خواندن نامهها و نه برای امضای آنها.
خیال میکنی که هر چه دیرتر به نامهها جواب بدهی، ابهت و شکوه ریاست تو بیشتر خواهد بود. گاهی با گوشی همراهت بازی میکنی و با دوستانی که در گروه مجازی داری سرگرم شدهای. آن نامهها که منتظر دستور و امضای تو هستند برای تو فقط چند تا برگ کاغذند و مقداری کار اداری و مسئولیت خستهکننده، اما برای صاحبان نامهها، بیشتر از چند برگ کاغذ اهمیت دارند. شاید یکی از نامهها رؤیای زوج جوانی باشد که خیال میکنند با امضای تو میتوانند وام بگیرند و بدهیشان را تسویه کنند. شاید یکی از نامهها، درخواست وام پدری است که تکیهگاه آرزوها و امیدهای خانوادهای است و آنها هر روز از پدرشان میپرسند که بابا چند روز دیگر وام حاضر میشود؟
وام، برای تو تنها یک اصطلاح حسابداری است اما برای خانوادهای که چشم به دستهای پدر دوختهاند وام خیلی چیزهاست؛ کفش و لباس و لوازم خانه و سفر است؛ ودیعه رهن خانه است؛ هزینه تعمیرات منزل است. و برای پدری که درخواست وامش منتظر امضای توست، وام میتواند غروبهای خسته بازگشت از کار به خانه را روشنتر و دلنشینتر کند.
بعضی از نامههایی که چند هفته است در کارتابلهای روی میز منتظر امضای تو ماندهاند، شاید از نامه وام زوج جوان یا نامه وام یک پدر مهمتر باشند اما برای تو همه آنها فقط چند برگ کاغذ هستند؛ مگر آنکه تلفن خاصی با توصیه ویژه، از یک نامه حمایت کند یا مسئول خرید سختکوش و پرتلاش، برای پرداخت فاکتورهای خرید عجله داشته باشد و یا تنخواه دفتر حوزه ریاست نیازمند ترمیم باشد.
تو البته باید حواست باشد که هوای آن تلفنکننده خاص را داشته باشی و با مسئول خرید مهربان باشی و حوزه ریاست هم که اصلا شوخیبردار نیست.
رئیس جان! حالا که رئیس شدهای، هم خودت مهم شدهای و هم امضایت مهم شده است، به شکرانه این نعمت، کار مردم را به تأخیر نینداز، گوشی همراهت را خاموش کن، از اینترنت و شبکههای دورهمی بیرون بیا و همه نامههای چشم انتظار را امضا کن.
منبع : همشهری