menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

لبخند شوخی مزاح

آموزش طنز از زبان دکتر اسماعیل امینی

طنز را پای درس استاد اسماعیل امینی یاد بگیریم :

3اسماعیل امینی

گامي به سوي طنز

هرجا که از طنز سخني هست، بلافاصله با اصطلاحاتي مواجه مي شويم که گاهي موجب سردرگمي است. تا مي خواهيم کتابي طنزآميز بخوانيم، يا مي گوييم که به طنز علاقه داريم؛ هزل و هجو ومطايبه و فکاهي و آيروني وگروتسک واين جور چيزها به ميدان مي آيند و نمي گذارند از طنز لذت ببريم.
به راستي براي لذت بردن از طنز و براي طنز نوشتن، لازم است که اين اصطلاحات را ياد بگيريم؟
يعني اين همه طنز نويس خوب که آثارشان را مي خوانيم و دلمان مي خواهد که بتوانيم مثل آنها ظريف و گزنده و بانمک بنويسيم؛ اول اين همه اصطلاحات و تعريف ها را يادگرفته اند و بعد طنز نويس شده اند؟
اگر بگوييم که يادگرفتن اصطلاحات طنز، راه مناسبي براي آغاز طنز نويسي نيست؛ شايد به نظر برسد که از مباحث نظري طنز خوشمان نمي آيد. اما اگر اين را بدانيم که طنزنويسي، بيش از مباحث نظري، نيازمند تمرين و مطالعه است؛ آن وقت راه آغاز کار را زودتر پيدا مي کنيم.
کارهاي مهارتي مانند رانندگي ، ترکيبي است از دانايي وتوانايي، راننده خوب، هم توانايي رانندگي دارد و هم با علايم ومقررات راهنمايي و رانندگي آشناست.
راننده اگر فقط علايم را بلد باشد، اما دست فرمانش خوب نباشد، خيلي زود از مسير خارج مي شود و حادثه مي آفريند و اگر فقط راننده ماهري باشد اما علايم و مقررات را نشناسد، در مسيرهاي شلوغ و هنگام انتخاب راه و لحظات حساس ديگر، با دشواري مواجه مي شود.
به هر حال، براي آغاز کار طنز نويسي، بهترين راه مطالعه آثار خوب است و از همين جا ضرورت آشنايي با بحث هاي نظري آشکار مي شود که: آثار خوب را چگونه تشخيص بدهيم؟
چون اغلب افراد خيال مي کنند که هر اثري که خنده شديد ايجاد کند، لابد طنزي قوي دارد. يا هر اثري که حرف سياسي خطرناک تري بزند، حتماً طنز خوبي است و مي تواند الگوي مناسبي باشد.
نه آشــنايي با اصـــطلاحات طنز نويسي ونه خنده شديد و واکنش هيجاني مخاطبان ، هيچکدام از اينها معيار خوبي براي تشخيص آثار ارزشمند طنز نيست.
مجموعه اي از معيارها ي مرتبط با روش نوشتن و استفاده از شگردهاي طنز، همراه با نوع نگاه وانديشه نويسنده و بسياري نکته ها و دقايق ديگر است که به خواننده کمک مي کند تا بتواند يک اثر طنز را ارزيابي کند.

ترکه خنده جوک

خنده دار نوشتن يا نوشتن از وضعيتي خنده دار؟

همين که از طنز حرف مي‌زنيم، به ياد خنده مي‌افتيم. برخي تصور مي‌کنند که طنزنويسي يعني خنده دار نوشتن! هر کس که بتواند جوري بنويسد که مردم را بخنداند ، طنزنويس است.

طنز البته گاهي موجب خنديدن مخاطبان مي شود، اما کار اصلي طنزنويس خنداندن مردم نيست ، بلکه او مي‌کوشد که يک وضعيت خنده دار را بيان کند. اين وضعيت خنده دار، شايد خنده آور نباشد، يعني کسي را نخنداند.

وضعيت خنده دار ، گاهي در عالم واقعي وجود دارد و طنز نويس با نگاه جست و جوگر خود ، آن را مي يابد و بيان مي کند؛ ولي گاهي اين وضعيت را طنزنويس در کلام خود مي آفريند.

حالا مي‌توانيم بپرسيم که منظورمان از وضعيت خنده دار چيست؟ هر چيزي وقتي حالت معمولي و طبيعي دارد، ميان اجزاي آن تعادلي ، هر چند موقتي، برقرار است. حالا اگر اين تعادل به هم بريزد، اين به هم ريختگي ممکن است يک وضعيت طنزآميز ايجاد کند؛ به ويژه در هنگامي که ناسازگاري ميان اجزا زياد باشد.

مانند آن که در يک جلسه اداري و در ميان سخنان رسمي و تعارفات اداري، ناگهان کلاغي کنار پنجره بنشيند و غارغار کند و يا مثلاً فرزند خردسال يکي از حاضران وارد جلسه شود و بگويد: من مامانمو ميخوام!

گاهي اين به هم ريختگي نظم و تعادل، بيش از آن که مضحک باشد، عجيب و تفکر برانگيز است؛ مثلاً حافظ مي گويد:

ز کوي ميکده دوشش به دوش مي بردند

امام شهر که سجاده مي کشيد به دوش

تضاد ميان اجزاي اين روايت، با آن که مضحک است اما موجب خنده ناگهاني نمي‌شود، بلکه بيشتر موجب تأمل و انبساط خاطر است.

حتي ممکن است يک وضعيت طنزآميز، گاهي موجب اندوه و تأسف مخاطب شود، که با خنده اي تلخ همراه است ؛

مثلاً در اين شعر از شفيعي کدکني ، که با نگاهي به داستان آزمون پاکدامني سياوش سروده شده :

خدايا زاين شگفتي ها دلم خون شد دلم خون شد

سياووشي در آتش رفت وزان سو خوک بيرون شد

سياوشي که مظهر پاکي است،براي آزمون وارد آتش مي شود و از آن سو، خوک که مظهر پليدي است، بيرون مي آيد.

اين وضعيت اگر چه مضحک است، اگرچه مسخره است، اگرچه عجيب است؛ اما نه تنها خنده آور نيست، بلکه اندوهبار و محزون است.

دانلود یک لب و هزار لبخند

بيان فاصله‌ها و تضادها در طنز

در گفتگوهاي رسمي،معمولاً تلاش مي‌شود که وضع موجود به عنوان وضع مطلوب معرفي شود؛ مثلاً وقتي رئيس جديد معرفي مي شود ، رسم بر اين است که بگويند:«انتصاب شايسته و بجاي جناب عالي را تبريک مي گوييم.»

اين همان تعارف است که در گفتگوهاي عادي نيز رايج است؛ مانند آن که در مهماني از شيوه پذيرايي ميزبان تعريف مي‌کنيم و مي گوييم: «همه چيز عالي است»؛ با آن که ممکن است برخي چيزهاي آن مهماني عالي نباشد، اما رسم براين است که در تعارف ، جنبه مطلوب را ببينيم و بيان کنيم.

يا مثلاً وقتي به عيادت بيمار مي رويم و او مي گويد:«حالم خوب است» و ما حرف او را تأييد مي کنيم، با آن که مي دانيم هنوز حالش خوب نشده و تحت درمان است؛ اين کار براي تقويت روحيه اوست و جنبه عاطفي و انساني دارد.

ما وضع مطلوب ( دلخواه) را بيان مي کنيم ؛ يعني آرزو داريم که حال بيمار خوب شود، ولي وضع موجود( واقعيت) چيز ديگري است که در پرونده پزشکي بيمار نوشته شده است.در مثالي ديگر، يک فروشنده چرب زبان ماشين هاي دست دوم، تلاش مي کند که کالاي خود را در وضعيت مطلوب نشان بدهد: اين ماشين در حد صفر است ، موتور، شاسي ، بدنه ، کاملا سالم است، حتي لاستيک ها چندان ساييده نشده و…

اما واقعيت اين است که او مي خواهد با انکار معايب آن ماشين تا حد امکان ، خريدار را راضي کند که پول بيشتري براي خريد آن بپردازد.

حالا تصور کنيد که همين فروشنده ، هنگام خريدن همين ماشين، براي آن که آن را ارزان تر بخرد، چه حرف هايي به صاحب ماشين گفته است؟

نيازي به تکرار آن حرف ها نيست، معلوم است که هنگام خريد، دلال تلاش مي کند که تمام معايب ممکن را درباره کالا بيان کند تا آن را راحت تر و ارزان تر بخرد.

فرض کنيد که او يک دستيار تازه کار دارد که با ناشيگري، حرف هاي مطلوب هنگام فروش را به اشتباه در هنگام خريد ماشين بيان مي کند و يا برعکس، هنگام فروش ماشين دستپاچه مي شود و تمام معايب ماشين را با بزرگنمايي براي خريدار بيان مي‌کند. اين وضعيت، يکي از رايج ترين وضعيت هاي طنزآميز است.

بيشتر انسان ها دوست دارند که وضعيت خود را بهتر از آنچه هست نشان دهند؛ يعني داناتر، زيباتر، جوان تر و تواناتر از آنچه هستند به نظر برسند.

اين فاصله ميان آنچه هست (پنهان) و آنچه نمايانده مي شود (آشکار)، در بسياري از امور ديگر هم ديده مي شود؛ مانند فاصله ميان رفتار و گفتار ، ميان ظاهر و باطن و از اين قبيل.

انسان با آن که در ميان واقعيت هاست ( وضع موجود)، اما دلش مي خواهد که در دنياي آرزوهايش ( وضع مطلوب) باشد؛ مانند کودکاني که در کوچه ها با توپ پلاستيکي بازي مي کنند و خود را به نام فوتباليست هاي بزرگ دنيا مي نامند و در خيال خود قهرمان جام جهاني مي شوند.

تضاد ميان وضعيت موجود (واقعيت) با وضعيت دلخواه ( آرزوها) گاهي جنبه شخصي دارد و انگيزه واميد و تلاش و شادماني ايجاد مي کند.

اما گاهي همين تضاد ميان واقعيت ها و آرزوها، اسباب فريب انسان است و اين همان جايي است که طنزپرداز را بر مي انگيزد تا با بيان اين تضاد، انسان را از فريب آگاه سازد.

فريب از آنجا آغاز مي شود که انسان مي تواند در نامگذاري پديده ها دخالت و تصرف کند؛ يعني واقعيت نامطلوب را با نام هاي زيبا و فريبنده، قابل تحمل و مطلوب سازد. مانند کسي که دروغ مي گويد و اسم اين کار را مديريت برخورد با ديگران و مهارت در روابط عمومي گذاشته است!

يا مثلاً کسي که تنبلي مي کند و براي گريز از سرزنش وجدان، کار خود را بي اعتنايي به دنيا و پرهيز از حرص مي گذارد.

کسي که گران فروشي و کم فروشي مي کند و خيال مي کند که اين کار ، هنر فروشندگي و هوشمندي در کاسبي است.

در حوزه هاي اجتماعي و عمومي نيز فريب از طريق نامگذاري مطلوب بر واقعيت هاي نامطلوب بسيار رواج دارد و تقريباً تمام آنچه به عنوان تبليغ تجاري و سياسي شناخته مي شود، بيش و کم به همين شيوه است.

در تبليغ تجاري، رسم بر اين است که بگويند کالاي موجود، همان جنس دلخواه شماست و شما با داشتن آن به آرزوي خود مي رسيد.

در تبليغ سياسي نيز ادعاي تبليغ کننده اين است که: انديشه هاي من، همان چيزي است که دلخواه شماست و شما را به دنياي آرماني و مطلوب مي رساند.

کارطنزپرداز، بيان تضاد ميان اين ادعاهاي رؤيايي با واقعيت هاي موجود است.

لبخند

منطق آشکار و منطق نهان

آن ماجراي معروف را شنيده ايد که دو نفر در خياباني مشغول کار بودند، يکي زمين را مي کند و خاک را بيرون مي ريخت و ديگري خاک را سر جايش مي ريخت .

عابري پرسيد:«اين چه کار بيهوده اي است؟»

آن دو نفر گفتند:«ما سه نفر بوديم؛ يکي زمين را مي کند، يکي لوله کشي مي کرد و يکي روي لوله ها خاک مي ريخت. امروز، لوله کش نيامده و ما داريم وظيفه خودمان را انجام مي دهيم!»

در اين ماجرا، از نگاه ناظر بيروني، کاري غير منطقي انجام مي شود؛ يعني ظاهر کار غير منطقي است. ولي از نگاه آن دو کارگر، کارشان منطقي است؛ زيرا دارند انجام وظيفه مي کنند.

اما در اين ميان، يک منطق ديگر وجود دارد که پنهان است و کارگران درباره آن چيزي نمي گويند. به راستي آيا آنها فقط براي انجام وظيفه کار مي کنند؟

روشن است که هدف آنها گرفتن دستمزد است؛ بنابراين همان کار غيرمنطقي ، چاله کندن و پرکردن آن، چون با هدف آنها مغايرتي ندارد، به نظرشان غير منطقي نمي‌رسد، اما براي توجيه ناظر بيروني ، ناگزير اين کار غير منطقي را «انجام وظيفه» مي نامند.

يکي از مهمترين کارهاي طنزنويس اين است که ميان منطق آشکاروقايع ( آنچه ابراز مي شود) و منطق پنهان آنها ( آنچه واقعيت دارد) مقايسه کند و تضاد ميان آشکار و نهان را با ظرافت بيان کند.

به اين حکايت توجه کنيد:خليفه دستور داده بود مسجدي بزرگ و با شکوه بسازند. بهلول از او پرسيد:«اين مسجد را براي چه مي سازي؟»

خليفه گفت:«براي خدا». وقتي ساختمان مسجد کامل شد، ديدند بالاي آن نوشته:«مسجد بهلول»!

بهلول را احضار کردند و پرسيدند:«اين مسجد به نام خليفه است، چرا نام خودت را بالاي آن نوشته اي؟»

بهلول گفت:«مگر خودتان نگفتيد که براي خداست؟»

در اين ماجرا ، منطق آشکار(ادعاي خليفه) اين است که مسجد براي خدا ساخته مي‌شود.

اما منطق نهان(واقعيت) اين است که ساختن مسجد براي تبليغ دين داري خليفه است. اين است که مسجد را به نام خليفه نام گذاري مي کنند.

بهلول ، با منطق هوشمندانه طنز، تضاد ميان آشکار و نهان را کشف و بيان مي کند.

اکنون به اطراف خود بنگريد و ببينيد چقدر از اين منطق هاي دوگانه مي توان کشف کرد.

مثلاً فروشندگاني که مي گويند: هدف ما جلب رضايت شماست.

مسئولان چند شغله اي که مي گويند: هدف ما خدمت به جامعه است.

تاجراني که مي گويند: هدف ما شکوفايي اقتصاد کشور است.

و بسياري از اين قبيل ادعاها(منطق آشکار)که با واقعيت(منطق نهان)منطبق نيست.

جوک

طنز، راهي براي گريز ازسانسور؟

برخي از سخنان آن قدر تکرار شده است که به نظر مي رسد هيچ ترديدي در درستي آن نيست. گاهي عوام در برابر کسي که در اين گونه سخنان ترديد مي کند ، اين طور استدلال مي کنند: «اين حرف را همه مي گويند، پس يعني به نظر شما همه اشتباه مي کنند؟»

با صراحت مي توان گفت که:«بله، ممکن است همه اشتباه کنند.»

يکي از اين اشتباهات رايج اين است که مي گويند : « طنز راهي است براي گريز از سانسور؛ يعني وقتي که حرفي را از بيم واکنش مستبدانه نمي توان به صراحت بيان کرد، با غير مستقيم گويي و شيرين زباني و طنازي ، همان حرف را بيان مي کنيم.

نادرستي اين سخن از آنجاست که ميان بيان هنري و بيان خبري ، فرقي قائل نيست.

در بيان خبري ، صراحت و مستقيم گويي و پرهيز از ابهام و اشاره و کنايه ، ضروري است.

اما در بيان هنري ، پوشيده سخن گفتن، ابهام و چند معنايي و اشارات غير مستقيم ، همواره رواج داشته است؛ چه در شرايط استبداد و چه در شرايط آزادي بيان.

اساساً زبان هنر، زبان اشارات و کنايات ونمادهاي قابل تفسيراست ؛ زيرا همين ويژگي هاست که معناي اثر هنري را متکثر مي سازد.

يک نکت? نادرست ديگر در اين ادعا ، که پوشيدگي طنز راهي است براي گريز از سانسور، اين است که گاهي در روابط عاطفي و دوستانه نيز از بيان کنايي و پوشيده استفاده مي شود و روشن است که در روابط دوستانه ، بيم سانسور و داغ و درفش ، نيست.

با اين همه ، ممکن است که گاهي برخي از طنزنويسان، در پوشيدگي هاي سخن و اشارات خود، براي پرهيز ازبرانگيختگي حساسيت هاي مستبدانه ، راه گريزي يافته باشند؛ اما آنچه مسلم است اين است که طنز، در آزادترين شرايط ، چنان که در روابط صميمان? ميان دوستان نيز به هرحال ، از صراحت مي پرهيزد و با کنايه و اشاره و نشانه سخن مي گويد.

دانلود کلوب خنده و سرگرمی

فکاهي و طنز

برخي از نويسندگان تصور مي کنند که طنزنويسي ارزش بالاتري از گونه هاي ديگر شوخ طبعي دارد. بنابراين اگر به آنها بگوييد که بعضي از نوشته هاي شما طنز نيست و فکاهي است، ناراحت مي شوند.

در حالي که خندان نويسي از هرنوع که باشد، ارزشمند است وبراي ارزيابي هنري و ادبي يک اثر لازم نيست که دسته بندي هاي علمي را تغيير بدهيم .

درفکاهي ، هدف اصلي اثر ، خنده است و عناصر ديگر نظير انتقاد و انديشه ، در آن کم رنگ تر است؛ يعني خنده فکاهي وسيله اي براي انتقاد نيست و همچنين تضادهايي که درکار فکاهي مطرح مي شود، براي ايجاد خنده است و غرض از آن ، اصلاح و تغيير رفتار و انديشه مردم نيست.

فکاهي در فضايي خلق مي شود که همه چيز عادي ، مطلوب ، منطقي و منظم به نظر مي رسد و تنها يک جابه جايي يا به هم ريختگي در نظم ظاهري امور ، وضعيتي خنده‌دار ايجاد مي کند.

مقايسه ميان وضعيت خنده دار( که حاصل به هم خوردن نظم عادي امور است) و وضعيت طبيعي، بر اساس انديشه اي اصلاح گر نيست.

نويسنده و خواننده فکاهي،هر دو، بيرون از صحنه اي هستند که در آن وضعيت خنده دار و نابسامان ايجاد شده، و همين احساس مصونيت ازآن وضعيت غيرعادي و قرار گرفتن در موضع برتري است که براي آنها خوشايند است.

در فکاهي، عبور از خط قرمزها ( ورود به حريم هاي ممنوع ) خيلي محدود است؛ مثلاً حريم هاي مربوط به روابط کامجويانه ، خط قرمزهاي سياسي ، مذهبي و فلسفي ، دراثر فکاهي نقض نمي شود .

نقض حريم در نوشته فکاهي براساس همان نکته اي است که قبلاً به آن اشاره شد؛ يعني در شرايطي که همه چيز طبيعي، منظم و منطقي به نظر مي رسد، يک به هم ريختگي در هنجار منطقي ومنظم امور، موجب ايجاد خنده مي شود.
منبع : ضمیمه ی ادب و هنر (سه شنبه ها) روزنامه اطلاعات

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر