menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

مشایخی

شعر طنز / یاد از آن روز که بی‌تاب و خمار آلوده، آمدم باغ شما …

یاد از آن روز که بی‌تاب و خمار آلوده
آمدم باغ شما گرد و غبار آلوده

داشتی گوجه و گشنیز و کدو می‌چیدی
دست و گیسو و لباست تره‌ بار آلوده

پشت یک بوته‌ی گل محو تماشات شدم
جای‌جای بدنم زخمی و خار آلوده

از بداقبالی و این‌گونه گرفتاری‌ها
پدرت دید و من از ترس، فرار آلوده

می‌دویدم که چماقش شل و شیتم نکند
کفش‌هایم کلم و سیر و خیار آلوده

عاقبت مثل پلنگی یقه‌ام را چسبید
سفت و بسیار خطرناک و فشار آلوده

زیر یک سلسله پس‌گردنی و مشت و لگد
دست و پا می‌زدم از درد، هوار آلوده

گوش‌ها نصفه و فک یک‌وری و پیرهنم
مثل یک پیرهن آب انار ‌آلوده

کج و معوج شده تا بخش سوانح رفتم
زار و بیمار تو و قول و قرار آلوده
شاعر : مصطفی مشایخی

خرید کتاب طنز جنتلمن چینی اثر مصطفی مشایخی از دیجی کالا

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر