menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

شعر طنز : کشید گوش مرا و مرا کشیده‌ چنان زد

وینستون قرمز

در آن غروب بهاری، حدود ساعت شش-هفت
کنار دکه‌ی سیگار رسیدی و نرسیدم

به جیب خویش که بردی تو دست، بنده رسیدم
دو نخ وینستون قرمز خریدی و نخریدم

به سمت بنده یکی را گرفتی و نگرفتم
و لب به شکل تمسخر گزیدی و نگزیدم

قدم زدیم و رسیدیم به بوستان بزرگی
تو روی صندلی پارک لمیدی و نلمیدم

گرفتی از کسی آتش که فندکی به تو دادش
بدون وقفه دو نخ را کشیدی و نکشیدم

در آخر نخ دوم رسید مادرت از راه
تو مثل گربه پریدی دویدی و ندویدم

شدم اسیر و گرفتار به دست آن زن غدار
که هیچ شیر و پلنگی چنان درنده ندیدم

چه بازوان قطوری چه دست‌های ستبری
عجب سبیل کلفتی، بدا به بخت پلیدم

کشید گوش مرا و مرا کشیده‌ چنان زد
که هیچ‌کس نچشیده کشیده‌ای که چشیدم

به سبزه‌ها گره‌ام زد، لگد به خاصره‌ام زد
بروسلی ‌وَش، جکی‌ چان‌ سان، مچاله کرد و لهیدم

چه سال‌ها که گذشتند از آن غروب بهاری
که از پک تو به سیگار منِ تکیده پکیدم

گذشت کودکی اما هنوز قصه همان است
تو هر خلاف که کردی منِ پکیده تکیدم

خلاف کردی و خوردی، زدی و بستی و بردی
از ارتقای عدالت ولی همیشه زدی دم

شده قلنبه تو جیبت، تو باد کرده حسابت
شدی به یمن تورم تو چاق و من ترکیدم
شاعر : مهدی استاد احمد
منبع : کرگدن (ویژه‌نامه روزنامه اعتماد)

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر