menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

قند پهلو ۹۵

بیوگرافی طنزپردازان قند پهلوی ۹۵+کاریکاتور

احمد دباغی

عالیجناب احمد دباغی
از پدری به نام حسین و مادری به نام والدۀ‌احمد به سال ۴۷ ۱۳ در شهرک چمن سلطان خوانسار به شدت به دنیا آمد. بلافاصله به سال ۶۲ وارد دانشسرای تربیت معلم شد و فعالیت های خود را در آموزش و پرورش کلید زد. هنوز جاکلیدی اش موجود است.
به سال ۶۸ تا ۷۰ به امر تحصیل و تدریس ادبیات درشاهرود پرداخت و کلاسش که بالارفت، در سال ۷۱ دست به ازدواج زد. بعدش هم ادامه تحصیل در اصفهان در مقطع کارشناسی ادبیات و غیره.
وی ازسال ۶۶ فعالیت ادبی خود را با انجمن ادبی علامه طباطبایی الیگودرز و چند انجمن ادبی دیگر آغاز کرد و همزمان با چند نشریه و روزنامه محلی و منطقه ای هم مشغول همکاری شد. ایشان به سال ۸۸ بازنشسته و با زن نشسته شد و چه توفیقی از این بالاتر که سالم بازنشست شوی. از زنده یاد دباغی،یک رمان و دو مجموعه در دست چاپ است که یکی طنز و آن دیگری اشعار آیینی، دفاع مقدس و گزیده غزلیات اوست. ذکر این نکته الزامی است که نامبرده در قید حیات می باشد.

نیما برگشادی

عالیجناب نیما برگشادی
این جوان خوش سبیل خوش ذوق در سنۀ ۶۹ ۱۳ در شهرستان خوی موفق به چشم گشودن به دنیا و مافیها شد و لبخند زد. او از همان کودکی، شروع به شعرگفتن کرد و دیری نپایید که به دو زبان زندۀ دنیا یعنی فارسی و آذری، شعرها گفت. کاری که از بیکاری هنوز نیز ادامه دارد.
وی با این که برای خودش یک مشاور تحصیلی است،اما ابایی از گفتن این مطلب ندارد که سبیل مرضی الطرفینش را از چشمانش بیشتر دوست دارد. او در جشنواره های بین المللی و داخلی طنز مقام هایی دارد که نمی داند مهم است گفتنش یا نه مهم نیست نگفتنش؟…

حسین پور قلی

عالیجناب حسین پورقلی (نفر اول شد)
در هشتمین روز امرداد ۱۳۷۱در روستای یام از روستاهای شهرستان فاروج (خراسان شمالی)بی هیچ ادعایی به دنیا قدم رنجه کرد.تحصیلات او کارشناسی ادبیات است و تا همین ساعت که پیش روی شماست، توانسته به بازوی ذوق و استعداد خود،دو مقام اول استانی و یک مقام کشوری را در زمینۀ شعر کسب کند که احتمال پاسخ مثبت شنیدن در خواستگاری های محتمل را بیشتر می کند.
او عضو دورۀ چهارم اردوهای استعداد یابی شاعران جوان انقلاب(شهرستان ادب)است و قریب سه سال است که شعر طنزمی گوید. غالب اشعار طنزش عموماً در قالب رباعی است که شاید ناشی از حسن همجواری او با مزار حکیم عمرخیام نیشابوری است. معمولا ستون طنز نشریات دانشگاه نیشابور بر عهدۀ ایشان است. فعلاً همین!

عمران معماریان

عالیجناب عِمران معماریان ساوجی
در هفتمین روز از ششمین ماه ۱۳۷۳ در مهد علم و ادب ساوه، به عرصۀ گیتی نزول اجلال کرد.شاهدان عینی م یگویند که او از همان کودکی لبخند به لب داشت تا مژده شاعری طنز پرداز را به جهانیان بدهد. او در کنار طنازی(که برایش نان و آب نمی شود!)، عقلانیت به خرج داده و در رشته کارشناسی اتاق یا همان تکنولوژیست جراحی نیز مشغول به تحصیل است که اشاره می کنند ترم آخر است.
از قرار معلوم، او هم اکنون، کوچک سال ترین عضو عزیز قند پهلو است. طوری که خودش می گوید، ظاهراً با تماشای اولین سری مجموعه قندپهلو به شعر طنز روی آورده وهمچنان نیز رویش را دارد می آورد. ازجملات قصار اوست که:«باید طناز باشی تا بتوانی شعر طنز بگویی». دمش گرم که کشف بزرگی کرده است.

همایون علیدوستی

عالیجناب همایون علیدوستی
اگر خودش بود، قطعاً می فرمود: من علیدوستی همایونم/ شاعر طنز های موزونم. فعلاً که تریبون دست ماست. این شاعر همایون فال، متولد شهریور۱۳۴۵ در شهرکرد است و به محض تولد، شعر و طنز یقه اش را گرفت. پدرش شاهنامه می خواند و قصه می گفت؛ مادرنیز قالی می بافت و ترانه های روستایی را زیر لب زمزمه می کرد. فلذا شاعر ما در فضایی گل و بلبلی بزرگ شد که همه چیز، رنگ شاعرانه داشت و صحبت از یارانه هم نبود.
او در حال حاضر، دورۀ دکترای ادبیات را بکوب می خواند. اولین مجموعه شعری هم از وی چاپ شده است، اشک فانوس نام دارد در سال ۶۸ بود و به کوشش خانم سیمیندخت وحیدی. به دنبال آن نیز چندین مجموعه دیگر با نام های «چشم ها وآینه ها»، «شب های بی ستاره»، «فصلی به رنگ عشق»،«یک سبد شقایق»،«کاکتوس»،«پای لرز خربزه» و……. یکی جلو پیشرفت ایشان را بگیرد. دارد همینطور کتاب می دهدبیرون!

عباس ثمری

عالیجناب عباس ثمری
شهرستان اندیمشک به سال ۱۳۳۷ شاهد تولد طفلی بود خوش ذوق که بسیار نیز به میوه های خوش خور،علاقه داشت بود. از کم و کیف دوران کودکی و نوجوانی وی اطلاع چندانی در دست نیست. اما مورخین،میزان تحصیلات او را ششم قدیمه می دانند.
ثبت احوال نیز تا این مقدار به ما آمار داده که ایشان تا الآن دارای ۲ فرزند پسر ویک فرزند دختر است.شغل آزاد دارد و به کارگری وکشاورزی و خرید وفروش میوه سرگرم است. به شوخی می گوید که آب حوض هم خالی می کند.
او درسال۸۴ با بچه های انجمن شعراندیمشک آشنا شده است ودرجلسات شعرآنها شرکت جسته است و در نتیجه،این شده است که الآن هست. از حوالی سال ۹۰ هم به شعرطنز روی آورد و دوسال است که در محافل شعرطنز تهران همچون درحلقه رندان و شکرخند شعرخوانی می کند وقصد دارد بعد ازعید ۹۵ بهترین دوبیتی هایش را جمع آوری وبه چاپ برساند. دعا بفرمایید!

فاطمه نعیمی

سرکار خانم فاطمه (مهرانه) نعیمی
از سالی که دچار تولد شده است،چیزی نمی گوییم. خیلی کلی عرض می کنیم که در ادامۀ زندگی، شغل شریف معلمی را به خاطر درآمد بالایش انتخاب کرد و بعد از آن نیز از سال ۸۸ در عرصۀ شعر وشاعری، مرتکب طنز و نه طنز شده است که تعدادی از جرائم مکتوب مشارالیها بدین قرار است:
۱- قاصدک های رها (جدی)
۲- تحفه طنز
۳- شناخت کنایه در ادبیات فارسی (دوم متوسطه)
او می گوید که گاهی از شدت بیکاری، پای برنامه هایی مثل قندپهلو و صبح شاعرانه، دست به پیامک می شده است و شعر می گفته است. البته در انجمن های شعرطنز و جدی هم گویا کم و بیش حضور دارد. جلسات طنزی مثل: شکرخند ، حلقه رندان ، قندونمک و…. یادم رفت.
نکتۀ جالب این که خانوادۀ دونفرۀ ایشان (خودشان وهمسرشان سیامک روشن)،هردو شان طناز تشریف دارند.

زهرا آراسته نیا

سرکار خانم زهرا آراسته نیا
ابوی محترم ایشان جناب جمشیدخان می گویند که دخترشان در تاریخ دهم امرداد ۱۳۶۱ درشهر دزفول شرف حضور در دنیا را یافته اند. کار شعر و به خصوص شعر طنز را هم گویا از سال ۷۹ و با ورود به نشریات دانشجویی شروع کرده اند.
ایشان تحقیق کردیم، دیدیم که فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی برق- الکترونیک از دانشگاه آزاد اسلامی دزفول اند و هم اکنونهم دانشجوی کارشناسی فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه شهید چمران اهواز. ظاهراً قرار است با روحیۀ طنزی که دارند، برق و فلسفه را به هم گره بزنند.
متاهل هستند و دارای دو فرزند دختر( یکی یازده ساله و یکی سه ساله). اما این دلیل نمی شود که در کار طراحی سایت و وبلاگ نویسی هم نباشند و تا کنون چندین مقام کشوری و استانی را در این زمینه کسب نکرده باشند.
ختم کلام این که، مشار الیها برگزیده بخش شعر طنز جشنواره طنز دکتر سلام در سال ۹۴ شده است. البته برای ما خودشان مهم هستند.

نسیم نژاد جعفری

سرکارخانم نسیم نژادجعفری
در تاریخ ششم آذرماه ۱۳۶۹شمسی در شهرستان سراب استان آذربایجان شرقی با هزار و یک آرزو به دنیا آمد؛ ولی از همان اول ساکن تهران شد تا هوای پاک شهرستان، تنفس را برای او مشکل نکند. در دبیرستان به دروس زیست و ادبیات علاقه زیادی داشت، اما ریاضی خواند. پیدا کنید پرتغال فروش را! کارشناسی صنایع را از دانشگاه سمنان گرفت و اکنون دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی صنایع، گرایش سیستم های سلامت، دانشگاه تربیت مدرس است. بزنم به تخته، عجب پشتکاری!
او در مصاحبه با خبرگزاری ها بی هیچ تکبری اعلام کرده است که در اردیبهشت ۹۳ بعد از دیدن برنامۀ قند پهلو برای اولین بار به یک شب شعر طنز رفته است و پس از آن تصمیم گرفته است که مبانی شعر و طنز نویسی را یاد بگیرد؛ که گویا همچنان دارد یاد می گیرد. او در خواب شبش هم نمی دید که به این سرعت در قندپهلو شرکت کند.

مدینه ولی زاده

سرکارخانم مدینه ولی زاده
در سنۀ اول بهمن ۱۳۳۶ در روستای جوشقان اسفراین٬ یکی از شهرهای استان خراسان شمالی در آرامش کامل به دنیا آمد. تا دوم ابتدایی در همان جوشقان بود و بعد از آن همراه با خانواده به مشهد فرار مغزها کرد. شنیده ها حاکی است که از دوران کودکی، شعر دوست داشته و با ذوق و شوق بسیار، اشعار کتاب تحصیلی اش را حفظ می کرده است. حافظه مرحوم مادرش با این که بی سواد بوده اما بسیار دانا و فهمیده بوده و همیشه برایش داستان تعریف می کرده و شعر می خوانده است.
ایشان در سال ۱۳۵۳ ازدواج کرده است و بعد از آن در سال ۱۳۵۸ در شبکه بهداشت و درمان آن زمان استخدام شده است و در بیمارستان به کار مشغول. او دارای سه فرزند و چند نوه است. در حال حاضرنیز بازنشستۀ دانشگاه علوم پزشکی است و صداقتش، چون حقوقش کم است،همچنان مشغول به کار می باشد. لطفاً مسؤولین رسیدگی نمایند!

سعید ایران نژاد

عالیجناب سعید ایران نژاد
همچین بفهمی نفهمی، حدود ۲۲ روزاز ماه امرداد ۱۳۵۳ گذشته بود که خیلی یواشک در شهرستان خمینی‌ شهراصفهان،به سلامت به دنیا وارد شد. او در حال حاضر، متأهل و دارای دو فرزند به نامهای سامان و ماهان است. دمش گرم که قافیه را پاس داشته است.
از وزارت علوم که پرسان شدیم، گفتند که ایشان فارغ‌التحصیل رشتۀ ادبیات دانشگاه نجف‌آباد است. بیشتر که تحقیقات محلی و میدانی کردیم، متوجه شدیم که خوشبختانه مسئولیت انجمن ادبی باران نیز برعهده دارد. از او کتاب شعر«باران که می آید»از سوی انتشارات فصل پنجم تهران منتشرشده است. ای بسا که کتاب بعدش هم «برف که می آید» نام بگیرد. چه اشکالی دارد؟

محمد رضا میرفندرسکی

عالیجناب محمدرضا میرفندرسکی
عدل در سی و یکمین روز تیرماه ۱۳۶۴ در شهر تهران به این شلوغ بازار تشریف فرما شدند. تا نگاهی به اطراف کرد،دید که به او به چشم شاعرو طنز پرداز و خوشنویس نگاه می کنند. خوشش آمد و در ادامه، مدیر انجمن خوشنویسان شمال تهران شد. کی به کیه؟….
این نازنین آنقدر خاکی است که می گوید من بچۀ کف بازارم. اما کلاس او خیلی بالاتر از این حرفهاست. پرسیدیم، گفتند که همنام حکیم میرفندرسکی بزرگ، گوینده و مدیر دولاژ سریال انیمیشن کیتى ، سینمایى راز امپراطور، مستند کریستین رونالدو، بچه هاى هامون، سامورایى جک، نینجا و … امثال این هنرنمایی های چشمگیر است که خیلی رو نکرده بود.
این آدم تاکنون در جشنواره هاى مختلف خوشنویسى نیز شرکت کرده و سابقۀ برگزارى بیش از ١٠ نمایشگاه و ورکشاپ را در داخل و خارج از کشور در پروندۀ نسبتاً قطور خود دارد.

مشاهده ی تمامی قسمت های قند پهلوی نوروز ۹۵

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر