کاریکلماتور های پیرسوک
۱-لهیده شده بودم، وقتی تو”رسیدی”!
۲- “دل”داشته باشی، عشق “حاکم”می شود!
۳- دو”دل”بود، “جگرم”!
۴- گوشم را”تیز”کردم، تا گوشش را بِبُرَم!
۵- شعرهایم را در صرّافی “نقد”می کنم!
۶- پیچِ “تند” جادّه، دهان راننده را سوزاند!
۷- زمینِ”شور”، در”ماهور”جاخوش کرده بود!
۸- پیرمرد”پخته”را، مرگ”خورد”!
۹- دار دنیا، بیدارم کرد!
۱۰- با”نادانی، احساس امنیّت می کنم!
۱۱- دکتر دیسک کمرم را، ازیقّۀ جیبم”درآورد”!
۱۲- اگرایرانی را”جذر” بگیری، همه”ریشه” دارند!
۱۳- درختم طنز، واژه ها شادگریستند!
۱۴- دلش پُربود، ریخت!
۱۵- بامن نیآمد، تا به خودش بیآید!
۱۶- به”شناخت”رسیده ام که سرازپا نمی شناسم!
۱۷- امروز شعرم نمی آید، قهرکرده!
۱۸- زیر زبان اش را”کشیدم”، هفتاد مَن اطلاعات داشت!
۱۹- به آغوش”ساحل” پناه می بَرَم، وقتی “دریا”زده می شوم!
۲۰- گره می زنم چُرت ام را، تا پاره می شود!
۲۱- آدم خودساخته، دست ساز است؟!
۲۲- تامُرشد زورخانه “زنگ”زد، سنباده اش کشیدم!
۲۳- وقتی خیالم”تخت”شد، روی زمین خوابیدم!
۲۴- گرسنه بود، گول هیکل ام را خورد!
۲۵- ازاینکه”دام” در”دام”می افتد، درعجب ام!
نویسنده : ابوالقاسم صلح جو