کاریکلماتورهای محمد آیین پرست :
۱٫ موسیقی چشمانش تار بود.
۲٫ دختر پخته ای بود، خام هیچ پسری نمیشد.
۳٫ آدم فروش، آدم به نرخ روز می فروخت.
۴٫ ارتفاع عمرش، او را زیر خاک بُرد.
۵٫ بهار، اسفند را برای نوروز دود کرد.
۶٫ در سیزده بدر، آشغال ها با طبیعت آشتی می کنند.
۷٫ قیمت گوشت زیر است، دست به مرغ نزنید.
۸٫ برق نگاهش مرا گرفت؛ ولی هنوز زنده ام.
۹٫ زنان آرایش جنگی منزل را انجام می دهند.
۱۰٫ فرهاد به چای شیرین بله گفت.
کاریکلماتورهای قبلی آقای آئین پرست را در زیر بخوانید :