menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

آتش سوزی آتش نشانی

شعر طنز : یک دیگ شعله ور شد آتش نشان نیامد

آتش نشان – حسین گلچین

یک دیگ شعله ور شد آتش نشان نیامد
آن شعله پر خطر شد آتش نشان نیامد

در خانه دود پیچید هم مانع تنفّس
هم باعث ضرر شد آتش نشان نیامد

کابینت از دو سمتش آتش گرفت و کلاً
اجناسمان هدر شد آتش نشان نیامد

یخچال دانگ افتاد، انگور و شیر و دارو
ترکیب با جگر شد آتش نشان نیامد

پرتاب روی اینها با سرعت عجیبی
یک کیسه ی شکر شد آتش نشان نیامد

یک بسته ذرّت خام در داخل شکرها
پُف کرد و بارور شد آتش نشان نیامد

همسر دوباره زنگید او خواستار امداد
این بار با تشر شد آتش نشان نیامد

گفتند: توی راهیم، تأخیر خب طبیعی ست
تأخیر بیشتر شد آتش نشان نیامد

گوشی به دست اکیپی آماده ی تماشا
در کوچه مستقر شد آتش نشان نیامد

تعداد این جماعت در عرض ده دقیقه
بالای صد نفر شد آتش نشان نیامد

تلویزیون قسطی با میز کم نظیرش
این زیر آن زبر شد آتش نشان نیامد

از بسته ای ترقّه توی اتاق کودک
کاشانه پر شرر شد آتش نشان نیامد

آتش به در رسید و از پنجره پریدن
اسباب دردسر شد آتش نشان نیامد

هی آب پرت کردیم با سطل و کاسه هامان
این کار بی اثر شد آتش نشان نیامد

توی حیاط بودیم کم کم زبان آتش
از بام جلوه گر شد آتش نشان نیامد

از شدّت حرارت از خانه مان فراری
هفتاد جانور شد آتش نشان نیامد

امروز اوّل صبح این اتّفاق افتاد
عصر و شب و سحر شد آتش نشان نیامد

این خانه بارها در این حادثه نشانِ
انگشت رهگذر شد آتش نشان نیامد

شلوار بچّه ی ما از ترس این مصیبت
شصت و سه بار تر شد آتش نشان نیامد

BBC آمد از ما چندین نوار پر کرد
حتّی VOA خبر شد آتش نشان نیامد

دود دراز مشکی از حیث رقص، اوّل
در مرز پرگهر شد آتش نشان نیامد

از مرز پرگهر هم این دود رفت بیرون
حتّی رد از قطر شد آتش نشان نیامد

فرزند کوچک ما سرباز شد در این حین
عازم به شوشتر شد آتش نشان نیامد

خدمت تمام شد او یک دکّه باز کرد و
داماد مش صفر شد آتش نشان نیامد

باور کنید حتّی یک سال هم گذشت و
فرزندمان پدر شد آتش نشان نیامد

باضافه بود اوّل پیوند تیر آهن
کج گشت، ضربدر شد آتش نشان نیامد

آن خانه ای که مثل یک کاخ می درخشید
مانند یک کپر شد آتش نشان نیامد

در انتظار ماندم آنقدرها که دیگر
خم کاملاً کمر شد آتش نشان نیامد

در کوچه رو به قبله خوابیده ام خدایا
هنگامه ی سفر شد آتش نشان نیامد
شاعر : حسین گلچین – «شکلات الشّعرا»

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر