روح الله احمدی :
اجرای چهار نفره شب شعر طنزِ خانواده در نمایشگاه قرآن، باغ موزه دفاع مقدس، پنجشنبه یازدهم تیر 94
به دلیل اینکه این برنامه با موضوع خانواده بود، چند ساعت قبل از شب شعر، چهار نفری به صورت بداهه این شعر را در نرمافزار پیامرسان تلگرام با هم نوشتیم:
در جمع گرم و با صفای خانواده
رفته کمی بالا دمای خانواده
وقتی هوا گرم است و کولر هم خراب است
آن وقت ماییم و سونای خانواده!
حتی اگر از تب شوم مثل پف فیل
جان و تنم کلا فدای خانواده
از بس پر است از بلبل و گل خانهی ما
جداً بگویم از کجای خانواده؟
جمعیت این خانه از بس که زیاد است
گاهی میافتد یک هجای خانواده!
در قوطی کبریت، جای خانه رفتهست
از ابتدا تا انتهای خانواده
در آشِ خانه والدینم رشته هستند
ما این وسط چون لوبیای خانواده!
جای پدر در خانه مانند کویت است
جای من اما آنگولای خانواده!
بابای من! خارج شو از حمام لطفا
مرغ سحر! ای خوش صدای خانواده!
بابا به مادر اشتباهی گفت خرّم
وایِ حریم خانه، وایِ خانواده
مانند خالی کردن سس لای باگت
باید محبت ریخت لای خانواده
پیش بلای قطعی یارانهها… نه!
زن نیست اصلا هم بلای خانواده
در رودِ نیل مشکلات اقتصادی
دایم پدر میزد عصای خانواده
چون نوح در دریای کمبود و گرانی
ای کاش بودم ناخدای خانواده
وقتی که قبض گاز و آب آمد دم در
لرزید مثل بم، بنای خانواده
توی جهاز مادرم هرگز نبوده
یخچال و مبل و سینمای خانواده
هر وقت دختر میپزد شام و ناهاری
کور است کلا اشتهای خانواده
میکاپ مال داخل خانهست دختر!
آدم شو ای بارباپاپای خانواده
گاهی به جای لامپ، روشن میکنم شمع
تا معنوی گردد فضای خانواده!
وقتی یکی کم شد یکی دیگر بسازید
این است قانون بقای خانواده!
در زندگی خوشبخت و رو فرمم، چرا که
دارم توکل بر خدای خانواده
چون هیچکس در خانه اهل تک خوری نیست
هر چه شکر خوردم به پای خانواده!
و این بود شعر چهار نفری یکهویی ما. البته این طور وقتها ابیاتی هم نوشته میشود که از انتشار آنها معذوریم!
از راست به چپ: صابر قدیمی، روح الله احمدی، رضا احسان پور و شروین سلیمانی
پشت صندلیهایی که تا دقایقی قبل مردم روی آن نشسته بودند. کاملا هم اتفاقی به ترتیب قد ایستادیم.