روح الله احمدی، شاعر و طنزپرداز کشورمان در برنامه ی لبخند تهران در شب و روز نیمه شعبان 22 و 23 خرداد 93 در فرهنگسرای ارسباران که از شبکه آموزش پخش گردید، نقیضه طنز «پیاده آمده بودم» و شعر طنز «نیست چرا» را خواندند.
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
پياده آمده بودم، پياده خواهم رفت
محمدکاظم کاظمی
***
پیاده آمده بودم سواره خواهم رفت
چه کاره آمده بودم! چه کاره خواهم رفت!؟
دو روزه آمده بودم، دو قرن خواهم ماند
شهاب آمده بودم، ستاره خواهم رفت
اگرچه آمدهام با سلام و با صلوات
ولی پس از دو سه تا استخاره خواهم رفت
اگرچه راه ندادند جام جم بروم
ولی به جان شما ماهواره خواهم رفت
در این معامله از بس که سود من بالاست
اگر فروش نرفتم اجاره خواهم رفت
شب مشاعره در رفته ضامن شعرم
دوبیتی آمدهام چارپاره خواهم رفت
به لطف هیئت قضات، با همین ابیات
به اختتامیهی جشنواره خواهم رفت
دو دفعه آمده بودم، دو دفعه هم رفتم
اگر دوباره بیایم دوباره خواهم رفت
روح الله احمدی/ بلبل
نیست چرا :
چند وقت است که دیگر غم نان نیست چرا!؟
یا سر کوچه ما گوجه گران نیست چرا!؟
قیمت روغن و رب، قیمت ارز و سکه!
چند روزی شده که در نوسان نیست، چرا!؟
این چه وضعیست که کلا همه چی خوب و خوش است!؟
هیچ کس فکر کمی سود و زیان نیست چرا!؟
«گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است»
خب چرا در صدف کون و مکان نیست، چرا!؟
برنگشتهست شقایق اگر از دانشگاه
«چشم نرگس به شقایق نگران نیست چرا»!؟
توی تقویم چرا قبلِ خزان آمده است
نوبهار است ولی بعدِ خزان نیست چرا؟
چه مبارک سحری هست و چه فرخنده شبی! *
شب قدر است ولی در رمضان نیست چرا!؟
«بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین»
توی استخر نپرسی گذران نیست چرا!؟
«گرچه پیرم تو شبی تنگ درآغوشم کش»
هی نگو کیفیتت مثل جوان نیست چرا!؟
«عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد»
یار دیوانه ما مسئلهدان نیست چرا؟
ایدز از کشور ما رفته و طاعون مردهست
علت مرگ کسی هم سرطان نیست چرا!؟
هرچه آمد به دهانش همه را خورد! ولی
طنزپرداز چرا در خفقان نیست!؟ چرا!
«بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنوم»
ماندهام کشور من جزء جهان نیست چرا!!؟
* به جز مصرعهای داخل گیومه که حافظ دقیقا به همین شکل نوشته، مصرع ستارهدار در شعر حافظ اینطور آمده است:
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی