دسته ی دافان1 سرخ و صورتی
می پریدند از هوای کودکی
با قدمهایی پیاپی ریز و ناز
می نمودن چشم نَرها هیز و باز
روی سرهاشان هزاران شاخ و برگ
در دل آنها زمستان و تگرگ
پاچه هاشان زیر زانو رفته بود
موجی از خون در جگرها کرده بود
تاتوهاشان نقشِ تیر و عشق و مرگ
بسته بر مُچها نشانی قَدِ اَرگ
روی ساپورتای رنگی عکس شیر
می گریزند از نَران عکسِ شیر (ریش)
یک ستاره کُنج بینی بسته اند
پا و ران و قلب ایشان خسته اند
دگمه های مانتوهاشان بازِ باز
فرم و استیل بدنها نازِ ناز
تَق و تَق و تَق و تَقِ کفشها
می زدن در گوش مردان نقشها
دستها بر دست هم می کوفتند
چشم مجنونان به هم می دوختند
خنده و گه قاه قاهی می زدند
چادری ها واه واهی می زدند
کودک از روی صداقت داد زد
بی خیالی طی نمودن، جار زد
گفت ظاهر را چو حوری کرده اید
تاکنون آبی به قوری کرده اید
سِنتان گشته فزون از مرز سی
باز می گویی دَدی کی می رسی
روی دستان شما گشته چُروک
عاشق رانندگان با کُروک
نیمی از عُمرت گذشته در هَوَس
دست بردار از سخنهای عَبَس
لاک و کیف و عینک و مویت یه رنگ
آرزویت گشته رفتن در فرنگ
کنتوری گر روی سر می ذاشتی
قفل پایت دیر بر می داشتی
من نمی گویم سبیلت تیز کن
حداقل اندکی تو چیز کن
در خیابان بَس قدم بگذاشتی
بوی فرندانت کاکا پنداشتی
این برادرهای کامل ناتنی
می ستانند دختران باتِنی
مدتی خود را مثال شمع کن
نام خود را از خیابان جمع کن
خالق زیبای هستی آفرین
عاشق آن است گوید آفرین
ارزشت را پیش او خود حفظ کن
نام رحمان و رحیم را حفظ کن
تا خدای نازنین لطفت کند
برترین مرد جهان شویت کند
1-ریشه و معنی واژهی داف (Duff)
داف = دختر با قر و قمیش، دختری که از نظر تیپ و چهره در نگاه نخست جلب توجه میکند.
داف یک واژهی عبری به معنای “دختر” است؛ اما در حالت کلی در دنیا به روسپیها و زنان فاحشه میگویند.
و اما در زبان پارسی:
داف در ایران پیشینهی چندانی ندارد و چندسالی است رایج شده. این واژه در زبان پارسی به معنی دختر زیبا، خوشچهره و خوش اندام است که در نگاه اول دلربایی میکند.
۳ دیدگاه
مصطفی صادقی:
آفرین جالب بود
rss را فرستادیم
ممنون از زحماتتان
مدیر مصطفی صادقی:
خواهش میکنم.
مدیر مصطفی صادقی:
سلام
Rss را در پائین سایت قرار دادم.
به دوستانتان هم اطلاع دهید.
موفق باشید