کاریکلماتور از ابوالقاسم صلح جو متخلص به پیرسوک :
- دوبنده اش را به بازار برده فروشان بُرد، کشتی گیر!
- کارآفرین ماندگار، دستمال ابریشمی تولید می کند!
- وقتی”تند”می نویسم، قلمم”می سوزد”!
- کودک معتاد به”شیشه”را، پستانک ازشیرمی گیرد!
- به ازدواج، “تن”داد!
- کلّه ام باد برمی دارد، وقتی هوایت به سرم می زند!
- دیگر حرف اش را”نمی زد”، “می خورد”!
- ازپُشت خنجر می زند، دوست خجالتی ام!
- باخوردن فل فل”سُرخ”، پدرم پیشِ چشمم”سبز”شد!
- کامپیوتر”هنگ”کرد، چهارگردان را!
- می خواستم قِیدت را”بزنم”، حریف نشدم!
- فرشتۀ عدالت چشم بسته، با ترازویش”داد”می کشد!
- خودش را باخته بود که بُردم اش!
- چون به خودش نمی رسید، دیگر نمی دوید!
- “ایستاده”، به دلم”نشستی”!
- محبّت اش را پس دادم، گوشه نداشت!
- “رویا”ازرگِ خواب ام، به نوارمغزی ام نفوذ می کند!
- سرِ دردت را روی شانه ام بگذار، عاشقِ دردِ سرم!
- خاطرت ماند، تا تنها نباشم!
- باخروج”ضامن”ازپروندۀ قتل، ماشه جان اش را گرفت!
- وقتی موهایش را”کشیدم”، ترازو آخ هم نگفت!
- حرف ام دراثر تورّم، برایش “گران”تمام شد!
- آدمِ”افتاده”، جای سالمی دربدن ندارد!
- برای بُریدن از وابستگی هایم، دَمِ رفتن را”تیز” کردم!
- نُقلِ مجلسِ ما”شیرین”است، بیچاره فرهاد!
- برای واکندنِ سنگ هایم، کُمپرسور خریدم!
- زابه راهش نمی کنم، وقتی ساعت ام می خوابد!
- به”دست”ام پیرشدی، نه به”پا”یم!
- جوّ”سنگین”شده بود، تعدادی را”سبک”کردم!
- “چه گوارا”ست، چایِ پس از”سیگارِبرگ”!
- برای”نشاندنِ””نهال”، صندلی گذاشتم!
- “دیده”ام را، ندیده ام!
- چون تشنه نبودم، ازخجالت “دوغ” شدم!
- دستِ تقدیرم، “قلم”شد!
- خودم را”خوردم”، تا با یک حرف “کباب”ام کردی!
- به اتّهام”دستمالی”، “دستمالی”را محاکمه کردند!
- به یاد شعری”افتادم”، که تا”برخاستم”ازیادم رفت!
- بادستِ”قلم”شده ام، آزاد روی هوا می نویسم!
- همسرم زنِ زندگیست، نه من!
- خبرِ مرگ اش، روی آنتن رفت! (کژتابی)
- حرف”حساب”ام را، با”جبر”به کُرسی می نشانم!
- برای”خوابیدنِ” شَر، ریش سپید فامیل لالایی می خواند!
- رستم سهراب را نمی کُشت، اگر آستین کوتاه پوشیده بود!
- مدافع حقوقِ بشر، جلوی”دروازۀ”زندان بازی می کند!
- درشبِ”وصال”، شعرعاشقانه ام از”بیت”بیرون زد!
- رودۀ درازش را،دُور قرقرۀ زبانش پیچیدم!
- وقتی”پروانه”دُورم می چرخد، چون شمع آب می شوم!
- تا خواب بد می بینم، چشمانم را می بندم!
- چون”دوک”شده بود، لقب”سِر”هم گرفت!
- چون خِیر نمی دیدم، عینک ام را عوض کردم!
- گوش هایم را می گیرم، وقتی قیافه ات داد می زند!
- تا”شادی”را”تقسیم”می کنم، با”ضرب””غم”هایم”منها”می شوند!
- قدّ اش به عشق نمی رسید، غرورش رازیرپا نهاد!
- “پولکی”شده بود، خوردم اش!
- آئینه ام”تار”شده بود، برای “خودنمایی”کوک اش کردم!
- استخر آب نداشت، درهوای استخر شنا کردم!
- وقتی وزنه بردار روی”تخته”رفت، غسّال به سراغش آمد!
- تا “شنگول”می شَم، آقا گرگه مَنو می خوره!
- با سکته، زندگی ام”ری استارت”شد!
- “بار”دوم که دیدم اش، “بار”اوّل را به مقصد رسانده بود!
- چون “دست”اش در کار بود، کارآفرین نمونه شد!
- عاشق سگی هستم که در زندگی گربه ها، موش بدواند!
- مرا به خدا سپرد و خودش را به دیگری!
- باز”باران” با “ترانه” آمد، چرا دوتا و یکی؟!
- حذف و اضافه می کنم کتاب باورهایم را، که ورق می زنم!
- لبِ “دریا”، هم دیدنی است و هم بوسیدنی!
- ایراد از بچّه بود که پدرومادردارنمی شد!
- با”تار”وجودم، موسیقی سکوت راعاشقانه می نوازم!
- وظیفه اش”حکم”می کرد، وجدان اش”دست”می داد قاضی!
- معده ام اززمین خواری دیگران، “حیران”مانده است!
- بی”قرار”بودم، با”قرار”وثیغه، سرِ”قرار”آمد!
- برای فال قهوه “انگشت زد”، بالا آورد!
- وقتی زیاد در”لاک”خود فرو می روم، اَسیتون به دادم می رسد!
- آنقدردرخود فرو می روم، تا دل و زبان ام یکی می شود!
- بااینکه”دوربین”نبود، عکس می گرفت!
- پیش از آنکه روی حرف ام بایستم، حرف ام نرمش می کند!
- ازاین ستون تا اون ستون را، “فرج”اشغال کرده است!
- “پاپتی”، پشت پورشه نشسته بود!
- قلم زن، “مرد”بود!
- گوشش خواب بود، سیلی نمی خورد!
- پلیس، ماهواره ام را به هوا پرتاب کرد!
- فقرا، سایت”غنی”سازی را هک کردند!
- “پشتِ سرِهم می زدیم”، من بِشکن و اوساز مخالف!
- چون دردرون می گریست، تکدّر ادرار پیدا کرده بود!
- سکوت مبهوت مانده بود، که نگاهم بیصدا باتوحرف می زد!
- ازخدا خواستمت، پدرت تورابه من داد!
- نگاهم به نگاه مستت، آبلیموی شیرازی تعارف کرد.
- با”زنگِ”گندم، کشاورزهراسان ازخواب پرید!
- تا پاشنۀ کفش اش را”کشید”، ترازو را کنارگذاشت!
- وقتی به آخر خط رسیدم، “پیاده”ام کردند!
- بایک کلمه حرف آتش گرفت، الکل بدن اش بالا بود!
- “قاپ اش را دزدیدم”، دیگر قمار نکرد!