در نشست تخصصی نشاط در جامعه ایرانی مطرح شد: فاصله میان گفتمان رسمی و غیررسمی درباره شادی تیز است.
به گزارش شیرین طنز، به نقل از پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، نشست تخصصی نشاط در جامعه ایرانی با نگاهی به تولیدات سینما و تلویزیون با حضور دکترمحمود گلزاری، روانشناس، دکترمحمدسعید ذکایی، جامعهشناس، کمال تبریزی، کارگردان سینما و رضا رفیع، طنزنویس و شاعر، دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۸ در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد. دبیری این نشست را مصطفی اسدزاده بر عهده داشت.
وضعیت شادی در جامعه نامطلوب است
محمود گلزاری با استناد به آمارهای خارجی و پژوهشهای داخلی وضعیت نشاط را در جامعه مطلوب ندانست و گفت: نشاط اجتماعی یکی از مهمترین موضوعاتی است که در جامعه درگیر آن هستیم.
لذا باید ابتدا نکاتی را درباره آن بگوییم؛ نخست آنکه وضعیت جامعه ما به لحاظ شادی و نشاط مطلوب نیست؛ نه تنها آمارهای بینالمللی که هر سال از سوی سازمانهای جهانی بهداشت و موسساتی نظیر گالوپ منتشر میشود، نشان از وضعیت ما در این رابطه دارد، بلکه پژوهشهای داخلی، مستند و علمی ما مثل مجله پزشکی آرشیو نیز این مدعا را تائید میکند.
مجله آرشیو که فرهنگستان علوم پزشکی ایران به زبان انگلیسی در شماره ۲۰۱۷ خود یعنی آبان ۹۶ گزارش مفصلی را با عنوان «روندهای وضعیت سلامت ایرانیان ۱۵ سال و بزرگتر بین سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۱۵» در ۱۳۰ صفحه منتشر کرد.
وی افزود: لذا برای پی بردن به وضعیت نشاط جامعه به آمار جهانی استناد نمیکنم که بگویند استکبار جهانی با ما مشکل دارد، برای همین به آمار داخلی تکیه میکنم. در این گزارش که سال ۲۰۱۵ منتشر شده، تقریبا ۲۴ درصد کل جمعیت ایران دارای ناراحتیها و مشکلات عصبی و روانی بودند.
همچنین ۶/۲۷ درصد زنان و ۲/۱۹ درصد مردان، میزان روان رنجوری زنان ۶/۱ درصد و در مردان ۴/۴ درصد از ۱۹۹۹ تا ۲۰۱۵ افزایش پیدا کرده است. به عبارتی مردان بیش از سه برابر زنان دچار مشکل شدند.
از طرفی در وضعیت طلاق نیز شرایط خوبی نداریم به طوری که سازمان ثبتاحوال میگوید اگر در گذشته از هر ۸ ازدواج یکی منجر به طلاق میشد، امروز از هر سه ازدواج یکی به طلاق میانجامد. آماری که منبع آن سازمان ثبت احوال و سازمان نظام پزشکی است، به خوبی گویای وضعیت جامعه به لحاظ نامطلوب بودن وضعیت شادی است.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد: نشاط یعنی ایجاد عواملی که ما را از فرو رفتن در خود خمودگی و کسالت باز دارد، ۱۰ عواملی که به آن اشاره شد، عوامل نشاطآفرین است اما عوامل ایجاد خوشبختی یا حتی حس آن نیست.
لذا نشاط سطح زودگذر شادی است اما سطح عمیق شادی همان احساس خوشبختی یا شادکامی اصیل است. شادکامی که در جامعه ما تعبیر به سعادت میشود.
محمود گلزاری با اشاره به نسبت شادی و سینما گفت: خنده نشاطآور است که گاهی این خنده میتواند ناشی از شنیدن یک جوک باشد. به حدی خنده در شادی موثر است که اگر به یک بیمار نواری از خنده ضبط شده بدهید، همراهی با آن خنده سیستم ایمنی بدن را افزایش میدهد.
بنابراین ما از سینماگران کشور میخواهیم بخشی از سینما را به فیلمهای کمدی اختصاص بدهند، فیلمهایی که دیدن آنها گناه نیست و خیلی هم لازم است. اما این فیلم کمدی نباید هجو، لودگی و امیال سرکوب شده جنسی باشد. نباید به بهانه استقبال مخاطبان، فیلمهای کمدی سرشار از حرفها و امیال جنسی شود. در شرایط امروز میتوان خندید، خنده خوب هم مقدور حتی در شرایط فعلی.
لذا برای برخورداری از شادی هر فردی باید بتواند از محیطهای فرهنگی از جمله سینما استفاده کند، سینمایی که فیلمش لذتبخش باشد نه سرشار از نکات منفی و مساپل جنسی باشد. در حال حاضر سینما به محل نمایش فیلمهایی تبدیل شده که خانوادهها به راحتی نمیتوانند به سینما بروند و شوخیهای آنها نباید توهین به اقوام، هجو و لودگی باشد.
ناتوانی رسانه از ایجاد شادی در جامعه
رضا رفیع در ادامه این نشست با اشاره طنز فاخرگفت: تقریبا ۳۵ سال است که درگیر طنزنویسی هستم، چه قبل از مجله گلآقا، در زمان انتشار مجله و بعد از آن که در مطبوعات مشغول بودم، بعد که زلفم به تلویزیون گره خورد و امیدوارم توانسته باشم به سهم خودم کاری انجام بدهم.
در کنار کمال سینمای ایران خجالت میکشم از فعالیت خودم در حوزه طنز بگویم، زیرا کارهای تبریزی در حوزه طنز به ویژه دو کار فاخر «مارمولک» و «لیلی با من است» نمونه است.
اگر اکران «مارمولک» به طول میانجامید، بیشک رکورد سینمای ایران را می شکست؛ کاری که واقعا طنز بود. همچنین اوج طنز تبریزی در سینمای جبهه و جنگ با آن دشواری حفظ ارزشها و مسائل در «لیلی با من است» بود که ابتدای سخنم به آن اشاره کردم که بگویم با کسالت و قبول خسارت در مقابل کمال تبریزی صحبت میکنم.
وی افزود: صحبت از مقوله نشاط جمعی در جامعه ایران است، اگر به سابقه تاریخی، تمدنی و تفکری سرزمین خودمان، توجه کنیم، میبینیم که فرهنگ، آیین و زندگی ما ایرانیان چه قدر با شادی و شادمانی گره خورده است.
آیینهای به جامانده چهارشنبه سوری، جشن مهرگان و نوروز دو سه تا از این آیینهاست، انگار در همه دولتها و حکومتها این بسترسازی مهم انجام میشده که مردم ایران در شادی و شادکامی باشند.
این طنزنویس ادامه داد: نخستین کارکرد شادی و نشاط اجتماعی، از نشاط فردی شکل میگیرد و مجتمع آن نشاط جمعی را درست میکند، بالا رفتن راندمان کار و افزایش آن، سلامت و بهورزی یک جامعه است، سلامت یک جامعه بستگی به تک تک آحاد آن جامعه دارد که از نظر روحی و عقلی سالم باشند.
در یک جستوجو به برخی از تحقیقات روانشناسان برخوردم که در آن ۱۰ عامل را به عنوان عواملی که باعث شادی و نشاط میشود، قید کردند؛ خوردن، فعالیت اجتماعی، رابطه جنسی درست، ورزش، به کار بردن مهارتها، موفقیت و تائید اجتماعی، موسیقی و دیگر هنرها، عبادت و نیایش، استراحت و تماس با طبیعت.
رضا رفیع گفت: حال ببینید که از این ۱۰ عامل در وضعیت حساس کنونی، کدام یک از این عوامل اولویت نخست را پیدا کرده و بیش از حد بر آن تاکید و تکرار شده است و کدام ۹ عامل دیگر اصلا فراموش شده است؟ این نوع رویکرد به عبارتی رشد سرطانی ارزشهاست به قول فرمایش استاد مطهری که بر یک ارزش تاکید و تکرار باشد و رشد کنیم و در چند ارزش دیگر که آنها نیز لوازم و ارکان اصلی و اساسی قضیه هستند، مغفول واقع شوند و به آنها توجهی نکنیم. لذا آن جامعه دچار رشد ناقص و سرطانی میشود.
رفبع افزود: به طور دقیق همین ۱۰ عامل مهمی که روانشناسان بزرگ بر آن گوشزد کردند، در روایت شیخ صدوق در کتاب «خصال» به نقل از امام صادق(ع) درباره نشاط و انبساط ۱۰ عامل را برشمرده است که انگار آن روانشناسان این روایت را دیدهاند؛ این روایت ۱۰ عامل را زیربنا، باعث و بانی نشاط و افزایش شادمانی عنوان کرده است که عبارتند از؛ پیادهروی، سوارکاری، فرو رفتن در آب، نگاه به سبزه، خوردن، آشامیدن، نگاه به زن زیبارو، آمیزش صحیح جنسی، مسواک زدن و گفتوگو با دوستان.
به این ۱۰ عامل توجه کنید، حال به ایران خودمان برگردید، تا دریابید از این ۱۰ عامل چه عواملی پررنگ شده است. اگرچه در روایت منسوب به امام صادق(ع) حتی آن عبادات و نیایش مورد تاکید روانشناسان غربی نیست و بسیار عجیب است.
این نویسنده طنز ادامه داد: برای ۱۰ عاملی که در نشاط اجتماعی برشمردیم، تا چه اندازه برنامهریزی فرهنگی میشود و چه قدر به آن بودجه اختصاص میگیرد؟ زمانی به شهردار تهران گفتم، بسیار شعار خوبی است، زمانی که در حال تردد از یک بزرگراه هستیم؛ نوشته است؛ لبخند بزنید! حال ببینید در روزگار ما تا چه اندازه این لبخندزدن مقدور است؟ این شعار بسیار خوبی است یا شعارهای بامزه، کاریکاتور و خندهدار، اما این شعارها ایجاد شادی سطحی و گذراست، نه نشاط و شادکامی. آنچه که باعث شادمانی و خرمی اصیل، درونی، عمقی و ماندگار است، احساس خوشبختی و سعادت در یک جامعه است.
رضا رفیع گفت: اگر شهروندان یک جامعه احساس خوشبختی نکنند و احساس ناامنی در حال و آینده بکنند، نمیتوانیم توقع داشته باشیم، احساس خوشبختی و سعادت بکنند؛ در صورت احساس ناامنی دست به مهاجرت میزنند و فرار میکنند. لذا وقتی آن خرمی اصلی نباشد، آن شعار لبخند بزنید، به چشم نمیآید. وقتی که من از بیمارستان بیرون میآیم و باید پول را پرداخت کنم تا بیمارم را بخوابانند، تازه اگر بیمارم بالش داشته باشد و من به دنبال پول هستم تا چند میلیون واریز کنم و در ترافیک گیر کردهام و سیستم اینترنتی نیز با سرعت کم دچار مشکل شده و روی اعصابم رفته است و آفتاب روی مخم میتابد، دیدن این شعر و شعار چه حسی به چنین فردی میدهد؟! واقعا از ته دل میخندد و شاد میشود؟! این اتفاق نمیافتد و ای بسا عصبانی میشود و ممکن است یک فحش چالهمیدانی هم خطاب به آن شعر و شعار بدهد.
وی افزود: وقتی زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی در حوزه فرهنگ و مسائل اجتماعی فراهم نباشد، به درستی سمت و سو داده نشود و طبق همین روایت امام صادق (ع) یا طبق روانشناسی مثبتگرای پیش نرویم، ایجاد احساس نشاط در جامعه مقدور نخواهد شد.
بنابراین اگر بخواهیم احساس خوشبختی با نشاط در جامعه ما گره بخورد و جامعه ما سالم باشد، باید کارهای عمیق انجام بدهیم. برای همین گفتهاند، یکی را دیدم در خیابان/ لبی پرخنده و خوشحال دارد/ جلو رفتم تا ببینم خندهاش را/ ولی دیدم لبش اشکال دارد/ گاهی خندهها ممکن است به دلیل اشکال لب باشد، تقلید و بسیاری مسائل دیگر. اما ته دل فرد شاد نیست، لذا مصیبت اصلی این است که کسی از درون احساس شادی نکند وگرنه ما آمدیم درباره نشاط صحبت کنیم و قضیه اظهر من شمس است و نشاط مانند نان شب واجب است. برای همین اگر جامعه شاد نباشد در همه مسیرها دچار نقص و بیماری میشود.
این روزنامهنگار ادامه داد: باید درباره نشاطافزایی در جامعه با توجه به شرایط کنونی راهکاری ارائه داد، کارشناسان حوزه روانشناسی و جامعهشناسی باید راهکار بدهند و مسئولان با اختصاص بودجه زمینه را برای ایجاد نشاط فراهم کنند تا ما نیز به عنوان طنزپرداز در رسانه در خدمت مردم باشیم اما به تنهایی نشاط ایجاد نمیشود. هر چه قدر بزرگواران نظریه و تئوری مطرح کنند و ما در عمل بخواهیم همه را شاد و خندان نگه داریم، اما وقتی اتفاق اصلی، زیرساختها و رسیدگی به آنها نباشد، سمت و سوی جامعه در سیاستگذاریهای کلان به سمت درستی پیش نرود، یک جای کار لنگ میزند و نمیتوانیم در کارمان موفق باشیم، حافظ با آن قدرت و قدر بودنش در عرصه شعر و ادبیات چون او کسی هنوز در بلندای غزل معاصر ما قرار نگرفته است، از قسمت نمینالد و میگوید من همین شعر و غزلهای مثل آب روان برایم کافی است، اینقدر به تاثیرگذاری شعر و غزلش اعتماد دارد و همین حافظ جایی که مستاصل میشود، میگوید «کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد!!» اعتراف حافظ به اینکه اگر خاطر آدم حزین و غمگین باشد، نمیتواند غزل آنچنانی بگوید که امروز از غزلیاتش تفال بزنید و لذت ببرید.
محمدسعید ذکایی، جامعهشناس در بخش دیگری از این نشست اظهار کرد: شادی یک بستر اجتماعی میخواهد و اینکه افراد به طور شخصی خودشان را شاد بکنند، چه به خاطر توانائیها و مهارتهای فردی خودشان یا به واسطه ظرفیتهایی که فرا میگیرند و به نظر میرسد یک وجه جهانی دارد و نباید خیلی چیز پیچیدهای باشد. شادی به درد ما میخورد، اما به گفته دوستان حال عمومی جامعه خوب نیست و آن فضا، حس و شرایط باید تغییر و تحقق پیدا کند تا ما از شادی صحبت و راههایی برای ارتقای آن پیدا کنیم و از مسائلی که آن را به سستی و زوال میکشاند، پرهیز کنیم.
وی افزود: در وجه اجتماعی نشاط ضعفهای عمده آن آشکار میشود و من به عنوان جامعهشناس باید آن چیزهایی که خاص جامعه ایرانی است، وجه خاص شادی کردن یا نکردن را استخراج کنم تا دریابم مفهوم خاص کلیدی و حساسیتبرانگیز کجاست یا کجا گره خورده است؟ به طور قطع وجوه جدی روانشناسی در ذیل روانشناسی مثبت در ایران نیز کارکرد دارد، اما میتوان این نقد را مطرح کرد که چنین شادی، شادی فردی است.
اینکه فرد به تحرک، فعالیت و موفقیت فکر کند و حال خود و پیرامون نزدیک را کمی شاد کند یا فرد ظرفیتهای خودش را بشناسد، اگرچه خوب و اقتضای یک جامعه شاد است، اما در عین حال بُرد و تمرکز آن از دایره فردی فراتر نمیرود. شادی نیاز به این دارد که تائید دیگران را برانگیزد و حس و فضایی ایجاد شود تا فرد از شاد بودن دیگران نیز احساس شادی کند و شاد ماندن دیگران حس خوبی به سایرین منتقل کند. برای همین شادی را در خلوت و انزوا نمیتوان دنبال کرد.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد: به نظرم آنچه که میتواند برای جامعه ایرانی گویا باشد و آن را توضیح بدهد فقر، محدودیت یا چالش ناشاد بودن است که نام آن را نظریه قناعت میگذارم. البته در فضای مفهومی جامعه ما بار معنایی عرفی دارد که با آنچه میخواهم بگویم کمی فاصله دارد، نه اینکه دور، غلط یا متفاوت باشد، اما همه آنچه که میخواهم درباره آن صحبت بکنم، در آن نیست.
لذا قناعت به معنای مصرف نکردن، به خود سخت گرفتن، در عسرت و سختی زندگی کردن و به تقدیر پناه بردن نیست، بلکه به معنای بازاندیشی به سهم، نقش و رسالتی است که من به عنوان عضوی از جامعه نسبت به پیرامون خودم دارم. به عبارتی قناعت مسئولیت اجتماعی، بازاندیشی داشتن است نسبت به آنچه یک جامعه پایدار و سالم را میسازد، نسبت به زیست، حمل و نقل اجتماعی، ترافیک، روابط خانوادگی، روابط حرفهای و شغلی. قناعت نقش داشتن به گونهای است که تزاحم و اصطکاکی با منافع دیگران ایجاد نکند. قناعت به معنای ایجاد فضایی است که شادی فردی من در تزاحم با آرامش دیگران قرار نگیرد و رفاه دیگران را تضییع نکنم.
فاصله تیز میان گفتمان رسمی و غیررسمی درباره شادی
محمدسعید ذکایی گفت: برای ایجاد فضای قناعت باید سراغ خانواده برویم، اینجاست که متوجه میشویم در تربیت و اجتماعی کردن فرزندان هنر لازم را نداریم، فرزندی که ۱۶ سال در فضای آموزشی به سر میبرد، با نخستین مساله برافروخته میشود و دعوا میکند و با چاقو فرد مقابل را میزند و کنترل خشونت ندارد. مسائلی که این روزها به کرات اخبار و گزارشهای آن را میخوانیم و میشنویم. بنابراین یکی از مهارتهای پایهای که کنترل خشم، چه کلامی و چه فیزیکی، است، در جامعه ما بسیار کمرنگ است به طوری که حتی این خشم در فضای مجازی نمود بیشتری پیدا کرده و از توهین به لیونل مسی گرفته تا هنرپیشههای دیگر شامل میشود.
لذا جای پای آموزش، آموختن حس خویشتنداری، پرهیز و بازاندیشی نسبت به تبعات یک رفتار و برداشت در جامعه ما خالی است، از طرفی در جامعه ما مشوقهای فرهنگی که برای شاد ماندن وجود دارد، در تعارض است و گاه گفتمانهای رسمی نیز به آن دامن میزنند.
وی افزود: به عبارتی اگر بخواهیم خیلی ساده و صریح بگویم، زیست رسمی ما یا پیامهایی که به صورت رسمی برای شادی عرضه میشود، با آنچه غیررسمی است، فاصله زیادی دارد! از محدود جوامعی هستیم که فاصله میان گفتمان رسمی و غیررسمی درباره شادی تیز است، تفاوت آن به طور طبیعی برآمده از شکافهای اجتماعی است که دامن زده شده و در لایههایی ترمیم نشده و گاهی کلیشههایی که خودمان ساختیم برای مثال جوکها، کلیشهها و ضربالمثلهایی که در فرهنگ ما شکل گرفته و طبیعتا کار هنرمندان، طنزپردازان و نویسندگان است که جسورانه سراغ همین کلیشهها و توهینها بروند و آنها را مصادره کنند؛
به این معنا که وقتی به طور علنی و صریح به آن بپردازند زمانی که دیگران آنرا به کار بگیرند، زهرش کاسته خواهد شد؛ دستاوردی که هنرمندان کشور مانند کمال تبریزی به آن واقف هستند و به آن اعتنا میکنند که در فضای کمدی عرصهای فراهم میشود که به شکلی کار روانشناس و جامعهشناس را میکنند و مانند آئینهای برای نقد کردن، زیستن و وارد گفتوگو شدن با جامعه است.
استاد جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد: گفتمانهایی که برای شادی در جامعه ماست با تجویزها، رقابتها، ناهمخوانی، ناسازههایی که در این میان است، خیلی وقتها تکلیف آدمها را به خودشان محول کرده است، خودت میدانی که چه طور شاد باشی و شادی کنی. آن موقع دیگر نیاز به مهندسی اجتماعی نیست که تصمیم بگیریم، چگونه افراد را شاد کنیم.
مگر اینکه بخواهیم از خدمات، فرصتها و زیرساختهایی که در اختیار نهادهای عمومی است، استفاده کنیم و مقولاتی را از جمله آن ۱۰ عامل شاد زیستن را پیاده کنیم؛ ورزش، ارتباطات اجتماعی یا معاشرتپذیری که به ویژه در جامعه ما میل سیرناپذیری برای گفتوگو و معاشرتپذیری وجود دارد که باید این ویژگی خوب را به فال نیک گرفت.
بنابراین معنای آن برای یک سیاستگذار در این است به جای میدان و فضای چهارراه که امکان دارد چند نفر در آن جمع شوند و گفتوگو و ملاقاتی بکنند و گپی بزنند، فضای مناسبتری ایجاد کند نه اینکه مسدودش کند و هفت طبقه در زیر آن ایجاد کند که به نوعی محدود کردن حق شهروندی است و هیچ نسبتی با زیست اجتماعی و تولید حوزه اجتماعی ندارد و با یک معاشرتپذیری ساده همخوان نیست.
محمدسعید ذکایی با اشاره به فرهنگ مصرف در جامعه ایران نیز گفت: یکی از مقولاتی که پای هنر و رسانه را به میان میآورد فرهنگ مصرف است که اگر پاراکادوسیکال عمل نکند و مواجهه سیاسی و گفتمانی با آن برقرار نشود،گویی حیات روزمره ما را مانند موریانه میخورد و از بین میبرد.
همه ما عطش سیریناپذیری به منزلت داریم، میل سیریناپذیر نسبت به عنوان و لقب در وجوه آکادمیک داریم، میل سیری ناپذیری به داشتن و تملک بیشتر داریم و در نهایت با آشفتگی سبک زندگی مواجه هستیم، بحث تناسب کم یا فاصله زیادی است که میان ایدهآلهای مصرفی با واقعیات جامعه وجود دارد و این البته به جامعه نفتی بر میگردد. جایی که نفت ارزان باشد، میفروشد، دچار تحریم هم شود، کم یا زیاد به فروش میرسد.
دوگانهای به نام زندگی خصوصی و اجتماعی!
کمال تبریزی در بخش پایانی این نشست گفت: برخی برخوردهای حکومتی نوعی دوگانگی را در میان مردم به وجود آورده است، به عبارتی برخی رفتارها را میتوانید در جلسات خصوصی ببینید، اما به صورت رسمی و از تریبون جامعه مطرحکردن و مشاهده آن از سوی مردم ممکن نیست؛ یعنی ما یک زندگی خصوصی و شخصی پیدا کردهایم و یک زندگی اجتماعی. این دو با هم کاملا متنافر شدهاند، در واقع در روشی که به لحاظ سیاسی و اجتماعی مسئولان دارند و وظایفشان را انجام میدهند، به این امر به عنوان یک پدیده طبیعی نگاه میکنند و مردم ما نیز عادت کردهاند که چنین اتفاقی در جامعه برایشان رخ بدهد.
بنابراین تصور میکنم ریشه برخی از معضلات اجتماعی برمیگردد به نوع نگاهی که ما در جامعه داریم، بسیاری از حرفها را میتوانیم در جمعهای خصوصی یا حتی قدری بازتر داشته باشیم اما در وجه عمومی از بیان آن معذوریم. برای مثال تصور کنید خواننده خاصی که امکان انتشار صدا و موسیقیاش به صورت عادی و عمومی وجود ندارد، اما در بسیاری از محافل اجتماعی ممکن است آن خواننده حضور پیدا کند و برای افرادی که در یک جمع هستند، اجرا داشته باشد.
وی افزود: بنابراین از زاویه دید ما فیلمسازان نوعی بلاتکلیفی در کشور درباره بسیاری از مسائل جامعه وجود دارد و این بلاتکلیفی مردم را به سمت و سوی خاصی برده است. اکنون اگر تنها به فضای مجازی نگاه کنید، خواهید دید که چه قدر عصبیت وجود دارد! چه قدر به راحتی از کلمات رکیک استفاده میشود، تنها به این دلیل که آن فرد دیگر حضور عینی در برابر شما ندارد، یعنی فردی که در فضای مجازی حرف یا بحثی را القا میکند، وقتی با شما روبهرو شود، به طور قطع به آن صورت با شما رفتار نخواهد کرد.
بنابراین فرد مزبور به لحاظ شخصیتی دو وجه دارد؛ وجهی که پنهان است که اگر روبهرو و رویت نشود، خیلی شکلهای مختلف میتواند پیدا کند، اما وقتی با شما روبهرو میشود، ممکن است مبادی یک سری آداب باشد. لذا ما دو گونه اخلاق در جامعه داریم، نخست اخلاق شخصی، خصوصی و محفلی و دیگری اخلاق اجتماعی که متاسفانه این دوگونه در تقابل با یکدیگر قرار دارند.
به همین دلیل وقتی آماری از جامعه میگیریم به صورت قطعی نمیتوانیم بگوییم چند درصد مردم دارای شادی هستند! آیا زندگی آرامی را پشت سر میگذارند؟ چه بخشی از آن مربوط به زندگی اجتماعی است و چه بخشی مربوط به زندگی خصوصی؟ این دو چه قدر با هم متفاوتند؟
کارگردان «لیلی با من است» ادامه داد: متاسفانه امروز ملت ما به نقطهای رسیده که ظاهرشان بیانگر درونشان نیست. به عبارتی شما نمیدانید فردی که با یک نوع رفتار اجتماعی با شما برخورد میکند، پشت واقعی این رفتار چیست؟ خود واقعی آن فرد کجاست؟ با این مقدمه خواستم به این نکته برسم که چرا نمیتوانیم درباره شادی یا نشاط در جامعه خیلی قضاوت صحیحی داشته باشیم. تصور میکنم اشتباهی که طی سالیان گذشته مرتکب آن شدهایم، این است که بیش از اندازه در زندگی خصوصی آدمها در اجتماع دخالت کردهایم.
به هر حال هر کسی حریم خاص خودش را دارد و ما میخواهیم وارد این حریم خصوصی آدمها بشویم و آنها را شبیه همدیگر، یکدست و نزدیک به هم بکنیم، از طریق یکسری قوانینی و باید و نبایدهایی که در جامعه ایجاد میکنیم. متاسفانه این رویه یک نوع ناهنجاری اجتماعی در کشور به وجود آورده است و به همین دلیل وقتی سراغ عکسالعمل اجتماعی میروید، کاملا متوجه میشوید که چرا چنین عکسالعملی وجود دارد؟
کمال تبریزی گفت: همه آگاه هستید که در حوزه سینما فیلمهایی که به صورت کمدی ساخته میشود، هر چه میزان کمدی و طنز آن بیشتر میشود، اقبال مخاطب نسبت به آن بیشتر خواهد بود. از طرفی هر چه فیلم هنجارشکنی بکند و این هنجارشکنی را در حوزههایی بیپروا انجام دهد و حتی به مسائل جنسی بپردازد، متاسفانه اقبال بیشتری از سوی مخاطبان سینما به آن فیلم صورت میگیرد. برعکس اگر فیلم تلخی بسازید که تاثیرات غیرشادمانه و نشاطانگیز داشته باشد، از آنها استقبال نمیشود. در واقع مردم به یک وضعیت خود درمانی رسیدهاند و در روزهای تعطیل به هر دلیلی که تعطیل باشد، بار و بندیل را میبندند و در حجم خیلی انبوهی به شمال کشور سفر میکنند.
در واقع همه این اقبال را نشان میدهند که هر چند روز تعطیلی را در دل طبیعت و در کنار هم تفریح داشته باشند. اما از زاویه سینما باید بگویم که مساله به صورت دیگری نمایان است، از آنجا که عضو شورای پروانه نمایش در وزارت فرهنگ و ارشاد هستم، صد در صد فیلمهایی که در سینمای ایران تولید میشود، میبینم. لذا جزء نخستین کسانی هستم که فیلمها را مشاهده میکنم تا درباره آنها حرف بزنیم و پروانه نمایش آنها صادر شود. البته این هم نکته طنزی است، فردی که خودش فیلم توقیفی دارد، جزء شورای پروانه نمایش فیلمهای سینماست و این هم خودش نوعی تناقض است که متاسفانه در جامعه ما وجود دارد! اما برگردیم به سخن اصلی، اصولا سینماگرها به طور طبیعی به دنبال مخاطب هستند و وقتی بخواهید یک پروژه سینمایی را شروع کنید، باید تعریفی برای گروه مخاطبانتان داشته باشید. بنابراین باید سینماگر مشخص کند، فیلمش برای کدام گروه اجتماعی یا طبقه جامعه است.
وی افزود: وقتی این موضوع مشخص شود، متوجه خواهید شد که سینمای ایران به تدریج به سمت دو نوع سینما میرود و از گونههای دیگر خالی میشود و تقریبا سبد محصولات سینمایی به دو نوع فیلم میرود، نخست فیلمهایی که سازنده، سودای شرکت در جشنوارههای خارجی را دارد و به سینمای هنر و تجربه میاندیشد و مخاطبان محدود، یا سینمای کمدی. لذا تقریبا میتوانم بگویم انواع ژانرها و گونه های فیلم را در سینمای خودمان از دست دادهایم، برای همین فیلمی مناسب کودک و نوجوان، خانوادهها، جوانترها یا حوزههای مختلفی که سینما میتواند برایشان خوراک فکری داشته باشد، متاسفانه وجود ندارد و به دلیل اقبال مخاطب به سینمای کمدی آن هم در حوزههای هنجارشکن بیشتر شده است، هر چه قدر فیلم هنجارشکنتر باشد، استقبال بیشتری از آن میشود، اتفاق مهمی که در سینما رخ داده و باید بررسی شود که چرا سینمای ما به چنین سمتی رفته، البته یک دلیل آن قهر گروه عظیمی از مردم با سینماست اینکه دیگر سینما نمیآیند و سینما از سبد زندگی آنها حذف شده است.
در پایان این نشست به پرسشهای حاضران در نشست پاسخ داده شد.