سیب زمینی داریم :
مثل هر روز که ما سیب زمینی داریم
باز اکسیر بقا سیب زمینی داریم
زندگی رسم قشنگی است، پر از خالی نیست
پنجره، سقف، هوا، سیب زمینی داریم
مرغ چلغوز اگر عهد شکن شد، به درک
جای آن بی سر و پا سیب زمینی داریم
من که کلا کپی سیب زمینی شده ام
بس که هر روز غذا سیب زمینی داریم
می روم دوش بگیریم که زنم می گوید
“مصطفی ” زود در آ سیب زمینی داریم
از سر مهر دو تا مشت به در می کوبد
که کجایی دِ بیا سیب زمینی داریم
بعد از آن هم دو سه تا جیغ که آیا مردی؟
سفره را چیده ام آ سیب زمینی داریم
رادیو گفت هم از ترکیه وارد کردیم
هم در این مزرعه ها سیب زمینی داریم
عمه ام صحبت تحریم که می شد می گفت
لااقل شکر خدا سیب زمینی داریم
خانه ی خاله که بودیم تعارف می کرد
که بمانید شما، سیب زمینی داریم
جمعه یک سر به رفیقم زدم و وقتی که
پا شدم گفت کجا؟ سیب زمینی داریم
باجناقم افه می آمد و می گفت که ما
تخم و مرغ و کره با سیب زمینی داریم
دخترم، فلسفه می خواند که پرسید چرا
ما فقط اشکنه یا سیب زمینی داریم
مشکل خویش برِ پیر مغان بردم دوش
تا بگوید که چرا سیب زمینی داریم
همسرش آمد و از پنجره فریاد کشید
که غذا یخ شده ها سیب زمینی داریم
شاعر : مصطفی مشایخی
یک دیدگاه
اسماعیل تقوایی:
خیلی زیبا بود..احسنت بر آقای مشایخی
خواندم این شعر و به ابیات بسی خندیدم
همسرم گفت نخند سیب زمینی داریم