گفتم که گرانی ات نبینم دیدم
آمد به سرم از آنچه می ترسیدم
ای مایع زندگانی هر ماشین
با دیدن قیمت نواَت ترسیدم
از فکر گرانی تو وت اثیرت
بر سایر جنسها بسی گرییدم
این شیب گرانی ات بسی بالا بود
سُر خورده و با سر به زمین غلطیدم
با اینکه هنوز تا زمستان مانده
برق تو مرا گرفته و لرزیدم
رحمی و پیاده از خر شیطان شو
تا باز به زندگی دهی امیدم
شاعر : اسماعیل تقوایی
کارتون بنزین : عباس ناصری