menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

چاپ پنجم آمبولانس شتری

پنجمین چاپ مجموعه طنز آمبولانس شتری منتشر شد

آمبولانس شتری نوشته اکبر صحرایی جلد اول مجموعه طنز دار و دسته دار علی است که حالا به چاپ پنجم رسیده است.

به گزارش شیرین طنز، به نقل از پایگاه خبری سوره مهر، آمبولانس شتری شامل ۲۰ داستان کوتاه دفاع مقدس، مجزا و مستقل است. این مجموعه طنز خاطرات مستندی است از بچه‌هایی که خودشان در جنگ حضور داشته‌اند‌، که نویسنده با اقتباس از رشادت‌های آن‌ها، این اثر را تبدیل به داستان کرده‌ است.

در بخشی از این کتاب آمده است:

«دست‌هایی هُلم می‌دهند توی برانکارد برزنتی خون آلود. نخل‌ها، رودخانه، و آسمان دور کله‌ام می‌چرخند و خاطراتم تا لحظه ترکش و موج خوردن می‌دود پیش چشمم: «ددااااررررعـ عـ علی، بریم بازی!

درازکش زیر سایه درخت بزرگ لیل جزیره خارک… با داور… دست‌ها از هم باز، دور تنه رشته‌ایه درخت لیل، نمی‌رسه به هم… خواب دیدم، جنگ می‌شه! هشت سال …! بمباران جزیره خارک… شاپور … حوری … جبهه.»

پلک باز می‌کنم، خودم را مشتری آمبولانس شتری می‌بینم! صدای داور را از تخت بالای کله‌ام می‌شنوم و قطره خونی که کش می‌آید و می‌چکد روی صورتم: «داور! گنج تو دریاس! شایدم تو درختان لیل هندی، شایدم لونه کلاغا! داور، تخم کلاغ دیدی؟» خشک و کوتاه داد می‌زنم: «راننده!»

گرما و رطوبت، خفقان آور، مثل بالاپوشی، آمبولانس را پوشانده. زورم را جمع می‌کنم. و پا می‌کوبم به در. راننده می‌آید.

– چیه برادر!

بزاق دهنم را قورت می‌دهم.

– قربون، چرا حرکت نمی‌کنی؟

دست می‌کشم و خون روی صورتم را پاک می‌کنم و اشاره می‌کنم به تخت بالای کلّه. – خونریزی داره، حرکت کن! راننده سمت راست آمبولانس را نشانم می‌دهد.

– هنوز یه تخت خالیه. باید تکمیل بشه.

تازه چشمم می‌رود به غلام، مرشد زورخانه گردان، که سمت راست، دراز به دراز، روی تخت پایین افتاده و به مُرده شباهت دارد. رگِ زیر چشم چپم می‌کوبد. خودم را از تخت می‌کنم و داد می‌زنم: «مگه اتوبوسه؟ اینا دارن میرن!»

راننده جوان، خونسرد، می‌گوید: «مش رجب گفته تا آمبولانس تکمیل نشده، حرکت قدغن! بیت الماله… تکمیل بشـ … آخ…!» خمپاره‌ای کلّه بر زمین می‌کوبد و راننده ترکش می‌خورد.»

اردیبهشت فیروزه ای / قسمت ۲ / به روایت اکبر صحرایی

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر