اثر تازه پدرام ابراهیمی، طنز نویس مطبوعات به نام « تاریخ روی تردمیل» از سوی نشر روزنه در نمایشگاه کتاب تهران عرضه خواهد شد.
به گزارش شیرین طنز، پدرام ابراهیمی در گفت و گو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) درباره تازهترین اثر خود که به زودی منتشر می شود گفت: من سابقا طنزنویس روزنامه «بی قانون» بودم و ستون طنزی به نام «تاریخ روی تردمیل» داشتم که نوعی تقویم تاریخی بود. در این ستون زادروزها، وفاتها، کشته شدگان و اتفاقات خاص را به صورت طنز مینوشتم. در یک سال ۲۳۹ ستون از من منتشر شد و بعدها به این فکر افتادم که آنها را بازنویسی و به صورت کتاب منتشر کنم.
نویسنده «نئو گلستان» درباره بازنویسی این مطالب توضیح داد: بخشهایی به این ستونها افزودم و بخشهایی را نیز حذف کردم. ۵۹ ستون را حذف و ۲۰ ستون را اضافه کردم و بازنویسی این کار حدود هشت ماه طول کشید. البته این را هم باید در نظر بگیرید که خط قرمزهای مطبوعات و کتاب با هم تفاوت دارد و سعی کردم سه نقطههای مطبوعات را پر کنم. شوخیهایی که ارجاعات روز را داشتند حذف کردم و به جای آن ارجاعات طولانی مدت جایگزین کردم. این کتاب ۲۰۰ بخش دارد و میانگین هر بخش زیر ۲۰۰ کلمه است.
ابراهیمی درباره شباهتها و تفاوتهای کار جدید خود با «نئوگلستان» عنوان کرد: تفاوتی که این کار با «نئو گلستان» داشت برایم بسیار مهم بود. در آن کار نثر گلستانی داشتم و دلم میخواست که در این اثر نثر امروزی داشته باشم. درباره شباهت این دو کار هم علاقه من به تاریخ حرف اول را میزند. اسم این کتاب یعنی «تاریخ روی تردمیل» هم گویای این است که با اینکه خیلی چیزها مانند اسامی و لباسها و … تغییر کردهاند اما بسیاری از چیزها هم مدام در تاریخ تکرار میشوند.
وی افزود: تلاشم بر این بوده که ارجاعات کوتاهمدت را از این ستونها حذف کنم تا اثر وجاهت کتاب بودن داشته باشد و کتابسازی رخ ندهد.
این نویسنده درباره کارهای جدیدی که در دست نوشتن دارد، توضیح داد: دو کار را به صورت موازی انجام میدهم. کار طنزی دارم که یک پروژه مهم است و طنزی تاریخی است. کتاب دیگرم یک داستان نیمهبلند است. این کتاب داستانی جدی است اما رگههای طنزی در آن نیز وجود دارد و در فضایی سوررئال اتفاق میافتد.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
«به شنود خیلی اختصاصی ما از داخل حمام فین توجه فرمایید. تاریخ ضبط، ۲۰ دی ۱۲۳۰:
… شاه در نامهاش نوشته بود هر کس در حضور من از شما بد بگوید، حرامزادهام اگر نگذارمش جلوی توپ… ازدواج سفید چقدر زیاد شده!… ای به قبر پدر مهدعلیا سگ… اگر برگردم تهران… آن نوری پیزوری را همچین اساسی میدهم چکاپ کنند… اوه چه باحال! صدا چه اکویی میدهد! نو بهار است… گل به بار است… ابر چشمم ژالهبار است… عجب پژواک صدایی! عزتالدوله کجایی که به صدای شویات افتخار کنی؟… آخ… آن وسط پشتم را که دستم نمیرسد لیف بکشم هنوز چرک است… کاش عزتالدوله بود پشتم را لیف میکشید… ملالی نیست… عزت نیست، صابون گلنار که هست… بهبه… برو تو کف… اِ؟! شما دیگر کی هستید که عین گاو سرتان را انداختید پایین آمدید داخل؟»
صدای مرد ناشناس: «حالا دارالفنون میسازی هان؟» [زارپ]
صدای مردی دیگر: «وقایع اتفاقیه چاپ میکنی؟» [زورپ]
صدای میرزا تقی: «سه و چهار و پنج و شش تیغا رو پشت هم بزن
وقت جون دادنمم وایسا تو چشمام زل بزن
شاید اون لحظه ببینی اشک چشمای منو
بیا آشنا کن تیغ و رگهای منو…»
امیر با آخرین رمقش گفت: «ووکـااااال بــااااای… مجییییید خرررااااااططط-هـااااا…»
گفتنی است کتاب «تاریخ روی تردمیل» از سوی نشر روزنه در سیویکمین نمایشگاه کتاب تهران عرضه خواهد شد.