menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

محسن فراهانی

پاپاراتزی محسن فراهانی در مکتب خانه طنز ۸۶ بررسی شد+فیلم

پاپاراتزی محسن فراهانی در مکتب ‌خانه طنز بررسی شد.

به گزارش شیرین طنز، به نقل از گلونی، هشتاد و ششمین جلسه مکتب‌خانه طنز در تاریخ ۶ بهمن ماه ۹۹ ساعت ۲۰ برگزار شد.

این جلسه با معرفی کتاب پاپاراتزی از محسن فراهانی و خوانش چند یادداشت طنز از کتاب پاپاراتزی همراه بود.

رضا ساکی در این جلسه از روند چاپ کتاب پاپاراتزی گفت و شیوه‌ها و تکنیک‌های طنزنویسی در این کتاب را بررسی کرد.

محسن فراهانی نویسنده کتاب پاپاراتزی نیز پس از خواندن چند یادداشت طنز منتشر شده در کتاب خود، از چگونگی چاپ پاپاراتزی گفت و به سوالات حاضران در جلسه پیرامون کتاب پاپاراتزی پاسخ داد.

رضا ساکی در ادامه از مراحل نوشتن و چاپ یک کتاب طنز صحبت کرد و توصیه‌هایی برای طنزنویسان دیگر که قصد چاپ کتاب دارند برشمرد که یکی از مهمترین آنها نوشتن یک ستون طنز روزانه به مدت طولانی بود.

خرید کتاب های طنز با تخفیف‌های باورنکردنی از دیجی کالا!
خبرنگار ما

کتاب پاپاراتزی مجموعه ستون‌های طنز محسن فراهانی بود که تحت عنوان «خبرنگار ما» حدود دو سال در پایگاه خبری گلونی، روزنامه وقایع تهرانیه و رادیو جوان منتشر و پخش شد.

محسن فراهانی بیش از ۲۰۰ قسمت خبرنگار ما نوشت که ۷۰ قسمت آن توسط نشر قاف به‌گزین و در کتاب پاپاراتزی منتشر شد.

در جلسه هشتاد و ششم مکتب‌خانه که در بستر وبینار پایگاه خبری گلونی تشکیل شد حدود ۲۰ نفر از علاقه‌مندان به طنز و طنزنویسی‌ شرکت کردند.

در بخشی از مقدمه کتاب پاپاراتزی می‌خوانیم:

خبرنگار ما در این سال‌ها از هیچ کاری دریغ نکرد. به اسپانیا رفت و به بارسلون سفر کرد. به جنگل‌های زاگرس رفت و با خرس مصاحبه کرد. به ته دره رفت و مفقود شد. به زندان رفت. معتاد شد. به دریا رفت و غرق شد. به جنگل رفت و آتش‌سوزی شد. به زیر کامیون رفت و کشته شد. اما هم‌چنان موضوعات و معضلات اجتماعی را سوژه می‌کند، در خیابان‌ها قدم می‌زند و با مردم و مسئولین مصاحبه می‌کند.

مکتب‌خانه طنز سلسله جلساتی است که برای بررسی و تحلیل آثار طنز برگزار می‌شود.

پیش از این مکتب‌خانه به صورت حضوری در حوزه هنری و پس از شیوع کرونا به صورت مجازی در بستر وبینارهای گلونی برگزار می‌شود.

قبل از دیدن ویدیو متن زیر را بخوانید :

یک خرس با شوکر برقی

به گزارش شیرین طنز، به نقل از پایگاه خبری گلونی، محسن فراهانی: به گزارش خبرنگار ما، با رسیدن به انتهای تعطیلات نوروز، کم‌کم سر و کله‌ی سیزده‌به‌در هم پیدا می‌شود. روزی که به نام طبیعت نام‌گذاری شده است در صورتی که ما به چشم روز جوجه‌کباب به آن نگاه می‌کنیم.

خبرنگار ما که یک روز زودتر از سیزده‌به‌در به جنگل رفته بود تا برای فردا جا بگیرد، گزارشی تهیه کرده است که در ادامه می‌خوانیم.

خبرنگار ما که یک جای دنج و زیبا پیدا کرده بود، زیراندازش را پهن کرد و همان‌طور که دراز کشیده بود و به صدای پرنده‌ها گوش می‌داد ناگهان متوجه شد یک خرس در حال نزدیک شدن به اوست.

خبرنگار ما به سرعت از جای خود بلند شد و برای دفاع از خود یک قلوه‌سنگ را از روی زمین برداشت. خرس که متوجه‌ی این موضوع شده بود یک شوکر برقی از جیبش بیرون آورد و گفت: خدا شاهد است، بزنی می‌زنم.

ما حیوانات باید از شما آدم‌ها بترسیم نه شما از ما. در ده سال اخیر تنها چند مورد حمله‌ی خرس به انسان گزارش شده است در حالی که در همین ده سال گذشته ده‌ها تن از خرس‌ها به دلیل رفتار نامناسب شما انسان‌ها از بین رفته‌اند.

شما انسان‌ها وقتی برای سیزده‌به‌در از خانه خارج می‌شوید، با آن رانندگی‌تان چند نفر را همان وسط جاده می‌کُشید بعد می‌آیید جنگل نصف ما را می‌کشید، بعد در راه بازگشتم هم نصف دیگر خودتان را می‌کشید. حالا تو از من می‌ترسی و دست به سنگ شده‌ای؟ بزنم با همین شوکر نصفت کنم؟

خرس که بغضش ترکیده بود، آب بینی‌اش را بالا کشید

خبرنگار ما که ناراحتی خرس را دید سنگش را به روی زمین انداخت، خرس را با مهربانی در آغوش گرفت و به او گفت: داداش من شرمنده‌ام. حرف‌هایت را قبول دارم. واقعاً ما انسان‌ها برای خوشی خودمان خیلی از موجودات زنده را ناخوش کرده‌ایم. خرس که بغضش ترکیده بود، آب بینی‌اش را بالا کشید خبرنگار ما را به آرامی کنار زد و گفت: نوموخوام. شما انسان‌ها برای ما زندگی نگذاشته‌اید.

به جان داداش با هزار بدبختی رفتم بالای درخت تا عسل بخورم یکی از شما انسان‌ها از پایین داد زد یک نارگیل هم برای من بنداز، بعد با دوستانش خندیدند و رفتند. خرس آب بینی‌اش را بالا کشید و ادامه داد: به جان داداش یک لحظه می‌رویم دستشویی ناگهان یکی از شما انسان‌ها از بالای درخت داد می‌زند: آی دیدم، آی دیدم. خدایی این رسمش است؟ وی مجدداً زد زیر گریه و هق‌هق کنان گفت: به جان داداش دیگه بُریدم.

شما که این‌قدر طبیعت را دوست دارید، بیایید اینجا ساکن شوید و کلید آپارتمان‌هایتان را بدهید به ما برویم دو روز هم ما در آسایش زندگی کنیم.

خرس شوکر برقی را روی گیج‌گاه خودش گذاشت

خبرنگار ما مجدداً سعی کرد خرس را در آغوش بگیرد و او را دلداری بدهد که خرس شوکر برقی را روی گیج‌گاه خودش گذاشت و گفت به جان داداش یک قدم جلو بیایی می‌زنم خودم را خلاص می‌کنم. خرس این جملات را گفت و همان‌طور که گریه می‌کرد به خبرنگار ما پشت کرد و رفت. خبرنگار ما داد زد: حداقل می‌ماندی با هم آجیل می‌خوردیم. خرس همان‌طور که می‌رفت گفت: نوموخوام.

در پایان این گزارش خبرنگار ما شب را در جنگل خوابید و یک نفر چادر مسافرتی‌اش را کش رفت. یک نفر زیراندازش را کش رفت. یک نفر آجیل‌هایش را کش رفت و یک نفر او را کتک زد و پول‌ها و لباس‌هایش را کش رفت. گفتنی است خبرنگار ما هم‌چنان با دیدن حیوانات می‌ترسد و دست به سنگ می‌شود.

فیلم مکتب‌خانه طنز، جلسه ۸۶ :
chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر