«مرغ شل» یک داستان بلند با مایههای طنز به قلم بهناز ضرابی زاده است که برای گروه سنی نوجوان نوشته شده است.
«مرغ شل»، داستانی طنز برای کودکان/ورود «بهناز ضرابیزاده» به عرصه کودک و نوجوان
به گزارش شیرین طنز، به نقل از خبرنگار گروه فرهنگی خبرگزاری میزان، «مرغ شل» داستانی ساده و ملموس دارد. لحن طنز کتاب در روابط همه آدمهای قصه جاری است و تناسب دیالوگ با شخصیتهای قصه و استفاده از طنزهای روز اجتماعی خواندن آن را برای بزرگسالان نیز جذاب میکند.
تصویر نویسنده از یک خانواده سنتی، هم به هیچ وجه تصویری فانتزی و شعارگونه نیست. جز اینها باید از تصویرهای رضا مکتبی نیز یاد کرد که درک کاملتری از شخصیتها و فضای داستان ارائه میکند.
داستان این کتاب درباره یک خانواده با سه بچه است. پدر خانواده با گرفتن وام، ماشینی میخرد و مادر خانواده اصرار میکند که به میمنت آن، حیوانی قربانی کنند. پدر، چون پول ندارد تصمیم میگیرد برای این کار خروسی بخرد، اما به اشتباه مرغی شل خریداری میکند و همین موضوع حوادث بامزهای را بهوجود میآورد.
«مرغ شل» داستان طنز برای کودکان
این داستان در خانوادهای کاملاً معمولی و سنتی اتفاق میافتد که با فضایی ایرانی و با حال و هوای فرهنگ ایرانی عجین است.
در قسمتی از داستان اینگونه آمده است: (مرغ یکی دو قدم بر میدارد؛ امّا تعادلش به هم میخورد و به زمین میافتد. حجّت دستبردار نیست. پوست خیار را جلو مرغ میگیرد و صدایش را نازک میکند: «بی… یو… بییو…»
مرغ، دو سه قدم جلو میآید. پای راستش را نمیتواند روی زمین بگذارد. آن را بین زمین و آسمان نگه میدارد. مرغ میلنگد. نفس حجّت بالا نمیآید. میگوید: «اُهو… شَل است. میلنگد! ببین مرغه چلاق است!»
حجّت بلند میشود و میایستد. انگار کشف بزرگی کرده است. داد میزند: «به جان خودم، شَل است».
میپرم و گوشهی پیراهنش را میچسبم و با صدای خفهای میگویم: «چه خبر است؟ شل است که شل است. میخواهی جنگ راه بیندازی.»
بعد، با چشم و ابرو اشاره میکنم به اتاق و با صدای خفه میگویم: «صدایش را در نیاور. همینطوری هم مامان گیر داده، نمیگذارد بکشیمش؛ اگر بفهمد شَل است که وا مصیبتا».
انتهای پیام/