«مدیریت بحران» از مصدر حالا چه خاکی سرمون بریزیم است.
دشواری های زبان فارسی (۴)
به معنای دیدی چه خاکی تو سرمون شد و دلالت میکند به چکمه پوشیدن ، سلفیگرفتن با آسیبدیده، استفاده از قوهی تخیل در ارائهی آمار، تشکیل جلسه و کارگروه.
به طور مثال: سیل نیمی از کشور را غرق کرد = اعزامشدن به منطقه: با دوجفت چکمه ، دو نیروی انسانی، دو عدد بیل و یکدستگاه فرقون و پوشش تصویری به وسیلهی هفده دوربین و چند گزارشگر و یک مقام مسئول جهت تخلیهی آب.
مدیریت بحران فعل ربطی و ناقص است، این فعل در شرایط غیربحرانی فقط استراحت میکند و حقوق میگیرد و مفهومی ندارد.
در جملهی «ستاد مدیریت بحران ، تشکیل جلسه داد» تکیه و اشارهی جلسه بر پوشیدن چکمه است در حالی که در «ستاد مدیریت بحران هشدار داد» کمبود چکمه مورد نظر است.
گاه با توجه به عمق فاجعه ستاد مدیریت بحران ضمن گلایه از سیل و زلزله و دیگر بلایای طبیعی که به صورت سرزده و بدون اطلاع قبلی آمدهاند با بیان جملهی «غافلگیر شدیم» از مردم میخواهد که خودشان وارد عمل شوند و نگذارند بیش از این روی ستاد مدیریت بحران و بلایای طبیعی تو روی هم باز شود.
مولانا میفرماید:
منم سکندر ایندم به مجمعالبحرین
که تا رهانم جان را ز علت و بحران
همانطور که میبینید مولانا هم در دورهای با نام مستعار اسکندر مدیر ستاد بحران کشور بحرین بوده که این نکته اشاره به این دارد که در زمان او هم سلبریتی ها بلافاصله در منطقهی حادثهدیده حاضر میشدند و برای اینستاگرام خود پست تهیه میکردند. (رجوع شود به پِیجِ شخصی مولانا با نام eskandar_official)
قاآنی نیز میگوید:
نه علاج میفرستی نه هلاک میپسندی
چو مریض روز بحران همه دم در انقلابم
که در این بیت شاعر ضمن گلایه از بلاتکلیفی و مریضی، یادآور میشود که جهت تقاضای تشکیل ستاد مدیریت بحران (در آن دوره) چند روز در میدان انقلاب تجمع کرده است.
بازنشر دشواریها، پاسداشت زبان فارسی است.
نویسنده : حامد اشرف زارعی