menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

محمدجعفر محجوب

محمدجعفر محجوب ، کاشف فروتن طنز‌پژوهی در ایران

«محمدجعفر محجوب» که بود و چه کرد؟
عمادالدین قرشی
شادروان دکتر «محمدجعفر محجوب» (اول شهریور ١٣٠٣ تهران- ٢٧ بهمن ١٣٧۴ لس‌آنجلس)، ازجمله نویسندگان، محققان، مترجمان، مصححان، فرهنگ‌نویسان، فرهنگ‌پژوهان و مدرسان مدعو ادبیات فارسی در داخل و خارج ایران بودند. تاکنون در مقالات و یادداشت‌های متعدد به جایگاه علمی، ادبی و پژوهشی ایشان اشاره شده است، اما جنبه دیگری از فعالیت‌های گسترده دکتر محجوب شامل مطالعات او در حیطه طنز و شوخ‌طبعی می‌شود که اهتمام‌هایش، یادگارهای ارزشمندی برای ما و آیندگان ساخته است. او که در سال ۱۳۲۳ به‌عنوان تندنویس در مجلس شورای ملی استخدام شده بود و در رشته علوم ‌سیاسی تحصیل می‌کرد، نوشتن در مطبوعات را از سال ۱۳۲۷ آغاز کرد و با نشریاتی چون سخن، یغما، توفیق، ایران‌شناسی، هنر و مردم، کتاب و… همکاری داشت.

در اوایل دهه چهل، دکتری ادبیات فارسی‌اش را از دانشگاه تهران گرفت. در کنار تدریس در داخل و خارج از ایران، که با بیان گرم و شیرین و البته شیوه تفسیری جذابش نقشی مهم در آشنا ساختن علاقه‌مندان به ادب فارسی داشت، سمت‌هایی همچون رایزن فرهنگی و عضویت متمادی در انجمن ایرانی فلسفه و علوم انسانی (وابسته به یونسکو) را نیز داشت. یادداشت‌های او در مطبوعات شامل مقالات مفصلی در زمینه انواع ادب فارسی، فرهنگ ‌عامه و پژوهش در داستان‌های ایرانی و حتی فولکلور و فکاهه‌پژوهی بود. در دهه سی، به‌خاطر اوضاع خطرناک سیاسی برای روشنفکران، بسیاری مقالات و ترجمه‌هایش را با نام‌های مستعاری همچون «م.صبحدم» و «م.مهربان» منتشر می‌کرد. کتاب «پاشنه آهنین» اثر جک لندن، معروف‌ترین اثرش با نام مستعار «م.صبحدم» بود که جنبش‌های چپ فراوانی را در جهان به‌وجود آورده بود.

برای او، که به‌قول هوشنگ ابتهاج «یک حافظه عجیب و غریب و باورنکردنی داشت»، فرهنگ‌ عامه بسیار اهمیت داشت و مسیر فکاهی‌پژوهی را از طریق گردآوری فرهنگ‌عامه میسر می‌دانست. کتاب‌های «فرهنگ لغات و اصطلاحات عامیانه» (با همکاری سیدمحمدعلی جمال‌زاده، کتابخانه ابن‌سینا، ١٣۴١) و «ادبیات عامیانه ایران» (نشر چشمه، ١٣٨٢) شاهدان این مدعاست. در سخنرانی بزرگداشت روزنامه توفیق، به دعوت برادران توفیق از او (دانشگاه کالیفرنیا، ١٣٧٠) گفت: «در ایران در فرهنگستان زبان شعبه‌ای بود به‌نام فرهنگ ‌عامه. این شعبه قرار بود بنشیند و زبان مردم را، فرهنگش را، لغات و ترکیبات و تأویلات و اصطلاحاتش را بنویسد… یکی از دستمایه‌های بزرگ این شعبه فرهنگستان زبان برای تهیه فرهنگ لغات مردم، دوره چندین‌ساله روزنامه توفیق بود که واقعاً دریای بی‌انتهایی از این مطالب بود.»

دکتر محجوب تحقیقات مفصلی را طی سالیان مدید بر روی مسئله فکاهه و فکاهیات منظوم و منثور انجام داده است. ازجمله تحقیق در ریشه لغوی «دلقک» که ثابت می‌کرد این کلمه، عربی نبوده و مشتق از «دلق» نیست، بلکه فارسی و تغییرشکل‌یافته «تلخک» و لقب «مسخره» سلطان محمود غزنوی است و به‌همین جهت براساس «تسمیه به‌ضد» و بر اثر شیرینی و شیرین‌سخنی مکرر به فرهنگ مردم راه یافته است. تحقیق مفصل دیگرش، درخصوص «کریم شیره‌ای»، مسخره دربار ناصری در دوره قاجار، بحثی دقیق و روان‌شناسانه در مورد منشأ فکاهیات مورد استعمال مسخرگان درباری و دولتی و بیان دیدگاه‌های فروید درباره ضمیر آگاه و ناآگاه است. تحقیق دامنه‌دار بعدی‌اش درخصوص «فکاهیات ملانصرالدین» بود که با انتشار مقدمه‌ای مبسوط و مستند در کتاب توفیق «ملانصرالدین» (١٣۴٨) آن ‌را آغاز کرد و تا ماه‌های پایانی عمرش به‌شکلی گسسته ادامه داد. اما همچنان دو تصحیح ارزشمند نسخه‌شناسی طنز و هزل و فکاهی دکتر محجوب، یعنی «کلیات ایرج‌میرزا» (چاپ رشیدیه، ١٣۴٢) و «کلیات عبید زاکانی» (چاپ نیویورک، ١٣٧٩) و تصحیح، تکمیل و حاشیه‌نویسی بر آثار این دو نابغه عرصه طنز و فکاهی ایران، بی‌شک جاودانه خواهد ماند؛ آثاری که با دریغ و افسوس بسیار، بارها و بارها، به‌شکل زیرزمینی افست و منتشر شدند و می‌شوند. کلیات عبید، اگرچه پس از مرگ محجوب منتشر شد و نقدهایی بر آن به‌لحاظ ویراستاری وارد است، اما بی‌ممیزی شامل همه مطالبی است که از قدیمی‌ترین نسخ یافت‌شده در موزه‌های ترکیه، فرانسه و بریتانیا متعلق یا منسوب به عبید است و در سه بخش اصلی (بخش اول، آثار جدی عبید شامل قصیده‌ها، ترکیب‌بند و ترجیع‌بندها، غزل‌ها، رباعی‌ها، مثنوی‌ها نظیر عشاق‌نامه؛ بخش دوم که هزلیات است شامل لطائف، اخلاق‌الاشراف، رساله دلگشا، رساله صدپند، رساله ده فصل و ریش‌نامه؛ و بخش سوم که ملحقات است به آثاری اختصاص یافته که در انتساب آن‌ها به عبید تردید وجود دارد و شامل فالنامه‌ها، کنزاللطائف، موش و گربه، حکایت‌های عربی و ترجمه فارسی آن‌هاست) تصحیح و مقابله و تدوین شده است.

تلاش دکتر محجوب در حیطه طنز‌پژوهی، درست در روزگاری که اغلب اهمیتی به جنبه‌های مطالعاتی و پژوهشی فکاهی داده نمی‌شد، نشان از عمق نگاه او نسبت به اهمیت این مسئله در آینده داشت. بزرگ علوی درخصوص پژوهش‌های او معتقد بود: «در چنته دانش او به‌مراتب بیش از آنچه تا آن زمان نوشته و انتشار داده بود، وجود داشت.»

این نوشتار را با برشی از مقدمه کتاب ملانصرالدین توفیق (١٣۴٨) به قلم دکتر محجوب به پایان می‌بریم: «نخستین‌بار نوادر جحا در حدود قرن نهم یا دهم هجری از عربی به ترکی ترجمه شد و ترکان در این نسخه تصرف‌هایی کردند و مطالبی به آن افزودند و سپس این نسخه بار دیگر به عربی ترجمه شد. لطیفه‌های ملانصرالدین مجموعه‌ای مستقل بوده که بعدها نوادر جحا که ازطریق شفاهی و سینه‌به‌سینه و دهان‌به‌دهان نقل می‌شده، بدان افزوده گشته است. می‌توان پنداشت که لطیفه‌های جحا ازطریق ایرانیان به ترکان رسیده و به قصه‌های ملانصرالدین پیوسته باشد. خاصه آن‌که با نام جحی یا جوهی، پیش از پدید آمدن شخصیت خواجه نصرالدین یا در همان اوان در ایران شهرتی داشته و لطایفی از او در مثنوی مولانا و حتی قبل از تدوین مثنوی، در حدیقه سنایی (متعلق به اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم) نقل شده است. بعد از مولانا نیز در بهارستان جامی (قرن نهم) از جحا لطایفی نقل شده است. در سال ١٩۵۴ میلادی در قاهره کتابی به‌نام «اخبار جحی» اثر عبدالستار احمد فراج انتشار یافت. وی در کتاب خود کوشیده که سهم هریک از این دو شخصیت (جحا و ملانصرالدین) را در لطایفی که بدیشان منسوب است تا حد مقدور مشخص کند… به‌هر حال، می‌توان گفت قسمت قابل ملاحظه از حکایت‌هایی که به‌نام جحا یا ملا شهرت دارد به فولکلور ملل شرق میانه و نزدیک و به همه آنان و تمدن وسیع سراسر این قسمت از جهان تعلق دارد. در خارج از جهان مسلمانان نیز لطیفه‌های جحا با نام‌های نزدیک به اسم وی، یا نام‌های دیگر شهرت دارد.

مثلا در سواحل شرقی آفریقا، این نوادر به «ابونواس» نسبت داده می‌شود. در نوبی قهرمان آن «جوهه»، در جزیره مالت «جهان»، در سیسیل ایتالیا «جیوفا/ جیوکا» است. در میان بربرها و اقوام و قبایل مراکش و تونس، نام جحا با اندک تغییری زبانزد مردم واقع شده و نادره‌های او، بی‌شک از دورانی قدیم در آن نواحی راه یافته، با فولکلور ایشان منطبق گردیده و حتی داستانی نیز به‌نام وی نوشته‌اند. این نکته بسیار جالب توجه است که فولکلور ملت‌های اسلامی، از میان شخصیت‌ها و افراد متعددی که با هزل و مزاح و ظرافت شهرت یافته بودند، نام جحا را برگزیده و تمام آن لطائف و نوادر را بدو نسبت داده و بدین ترتیب نام وی جاویدان مانده و سایر شخصیت‌های مشابه خود را تحت‌الشعاع قرار داده و نام ایشان را به وادی فراموشی رانده است… بسیار کسان این داستان‌های لطیف و کوتاه را فقط به‌منظور سرگرمی و تفریح‌ خاطر می‌خوانند و گاه به ساده‌دلی و بلاهت گوینده و قهرمان آن نیشخند تمسخر می‌زنند، اما همان کسان اگر کمی بیشتر در آن‌ها دقیق شوند، می‌بینند کم‌کم ملانصرالدین را در وجود خویش مجسم می‌یابند و دستار او را بر سر و قبای وی را بر تن خویش می‌بینند. راستی کدام‌یک از ما می‌تواند ادعا کند که دست‌کم در مدتی کوتاه از زندگانی خویش، ملانصرالدین نبوده و کارهای ملانصرالدینی نکرده است؟… ملانصرالدین بیچاره خود را سپر بلای ما کرده است تا خطاها و ندانم‌کاری‌های خود را بار او کنیم و بدان بخندیم و در آنجاها که محک تجربه به میان می‌آید و باد مهرگان بر من و تو می‌وزد، از مواعظ او عبرت نگیریم و روی ملاها را سفید کنیم!».

منبع : روزنامه اعتماد

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر