menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

اسماعیل امینی

«لبخند بر لب شعر» گزیده‌ای از شعر طنز برای نوجوانان است

«لبخند بر لب شعر» عنوان تازه‌ترین اثر اسماعیل امینی است که با نگاهی به شعر طنز فارسی نوشته شده است.

«لبخند بر لب شعر» فارسی/ نگاهی به حیات هزار ساله طنز در ادبیات ایران

به گزارش شیرین طنز، به نقل از خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «لبخند بر لب شعر» تازه‌ترین اثر اسماعیل امینی ، شاعر و استاد دانشگاه، است که به تازگی از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده و برای اولین‌بار در سی و دومین دوره نمایشگاه کتاب تهران توزیع خواهد شد.

این اثر گزیده‌ای از شعر طنز برای نوجوانان است که امینی آن را از میان هزار سال شعر فارسی انتخاب و ارائه کرده است.

نویسنده ابتدا تلاش دارد تا در فصلی با عنوان «شعر طنز با شناسیم» به معرفی این گونه ادبی به نوجوانان بپردازد.

همچنین امینی تلاش دارد تا نگاهی هم به پیشنیه این گونه ادبی داشته باشد و هم انواع را از جمله هجو، هزل، همان‌گونی، فکاهی و … را به مخاطب معرفی کند.

امینی همچنین در ادامه به طرح چند پرسش مطرح درباره شعر طنز و پاسخ به این سؤالات پرداخته است؛ از جمله آنکه آیا طنز راهی است برای فرار از دست سانسور؟، آیا شعری که تلخ و غم‌انگیز حرف می‌زند، طنز نیست و … .

بخش دیگر کتاب به ارائه نمونه‌های طنز در شعر فارسی اختصاص دارد.

امینی در این بخش نمونه‌هایی از رودکی تا شاعران معاصر یاد می‌کند.

خواجوی کرمانی، مولانا، رودکی، سعدی، محمد فرغانی، عطار، فردوسی، باباطاهر، شهید بلخی، فروغ فرخزاد، وحشی بافقی، عمران صلاحی ، ایرج میرزا ، سیدحسن حسینی، پروین اعتصامی و … از جمله شاعرانی هستند که در این کتاب از آنها یاد شده است.

سروده‌های ذیل نمونه‌هایی از اشعاری است که این کتاب از آنها با عنوان شعر طنز یاد کرده است:

سنایی

نماز و خدمت سلطان

شد نمازت بشود باک نداری به جُوی
چست می‏‌باش که تا خدمت سلطان نشود

راه مخلوقان را گیری و نندیشی هیچ
دیو بر تخت سلیمان چو سلیمان نشود

***

سعدی

دعوای سگان

تا سگان را وجوه پیدا نیست
مشفق و مهربان یکدگرند

لقمه‌‏ای در میانشان انداز
تا تهی‌گاه یکدگر بدرند

**

کمال‌الدین اسماعیل اصفهانی

قحطی هنرمند

به عهدهای گذشته امید من آن بود
که شعر خوانم بر آنکه سیم بستانم

به قحط‏سالی افتادم از هنرمندان
که گر بیان کنم آن را، به شرح نتوانم

اگر بیابم آن را که شعر دریابد
بدو دهم صلتی تا سخن بر او خوانم

***

یوسف‏علی میرشکاک

در منقبت پاترول

ای قبله‏‌گاه اهل سیاست
ای تخت باشکوه ریاست

رخشنده رخش رستم دستان
مرکوب مال و جاه‌‏پرستان

ای حاصل هزار زد و بند
ای نور چشم همسر و فرزند

ای دین من فدای رکابت
جانم فدای رنگ و لعابت

ای پای من به روی کلاجت
ای دست من به دندۀ عاجت

ای مسند همیشگی من
محصول چندپیشگی من

ای حاصل وکالت بنده
جانم فدای آن دک و دنده

ای صندلیت صندل سردرد
خرم کسی که توی تو جا کرد…

انتهای پیام/

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر