menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

معتاد مواد مخدر

طنز : فضانوردی به نام بابا

مهدی محمدی :

پدرم فضانورد خوبی بود. همیشه برایم از سفرهای خودش به اقصی‌ نقاط منظومه شمسی حرف می‌زد و سطح علمی من را بالا می‌برد. می‌گفت در مریخ، موجود زنده وجود دارد ولی تا کاوشگرهای فضایی را می‌بینند، تو سوراخ‌سمبه‌های مریخ پنهان می‌شوند. البته آنها وقتی پدرم را دیدند، قایم نشدند چون فکر کردند، او هم یک موجود فضایی است.
می‌گفت در گذشته با چند گرم سوخت، فضا را درمی‌نوردیده و به جاهایی می‌رفته است که دانشمندان با تلسکوب هابل هم نتوانسته‌اند آن نقاط را کشف کنند. از سوختهای امروزی ناراضی بود و عقیده داشت سوختها ناخالص شده‌اند و آدم را حتی از جو کره زمین هم خارج نمی‌کنند.
مادرم وقتی اینها را می‌شنید، مثل ابر باران زای «کومولونیمبوس» اشک می‌ریخت. نمی‌دانم چرا ناراحت می‌شد، شاید از اینکه بابا هر روز ناهید یا همان زهره را در آسمان ملاقات می‌کرد. به مامان گفتم: «ناهید، چهار،پنج تریلیارد تن وزن دارد ولی شما یک کیلو اضافه وزن هم نداری. ناهید هیچ وقت نمی‌تواند جای شما را بگیرد.»
یک روز زن همسایه به مامان گفت: «خوب قهر کن، برو خونه بابات!» زن همسایه نمی‌دانست پدربزرگ هم فضانورد است و مامان هم کلاً با فضا مشکل دارد.
بیشتر اوقات پدرم برای سفرهای فضایی دچار کمبود بودجه می‌شد. یکبار دوچرخه من را فروخت تا با پول آن توی فضا دور بزند. در حقیقت دوچرخه من کار یک فضاپیما را انجام داد.
پدرم مرد رویاها بود و همیشه سرش پایین بود و رویا می‌دید. برایش زمان و مکان اهمیت نداشت و گاه دوی نصفه شب از توی دستشویی به نپتون و پلوتون می‌رفت و سر و گوش آب می‌داد.
امروز بعد از مدتها پدر از جایی که به آن کمپ می‌گویند به خانه برگشت. مادر خوشحال بود ولی گریه می‌کرد. پدر تا مرا دید بغلم کرد و چند بار من را بالا انداخت.نمی‌دانم چرا؟ شاید می‌خواست مرا برای سفرهای فضایی آماده کند!
منتشر شده : در روزنامه ی شهرآرای مشهد

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر