بازجو: چرا قاچاق؟
شازده قاچاقچي: برا مصرف شخصي بوده.
بازجو: 2 تن مواد رو برا مصرف يه روزتون مي خواستين؟
شازده قاچاقچي: تو عربستان، هزاران شاهزاده هست و هر كدامشون هم يه عالمه خدم و حشم دارن. دو تن به كجامون مي رسه؟!
بازجو: فكر عواقبش نبودين؟
شازده قاچاقچي: تو تجارت بايد بي رگ باشي. به من چه كه دولت شما، با دستگيري من خودش رو به دردسر انداخته؟!
بازجو: پس اعتراف مي كنين تجارت مي كردين و برا مصرف شخصي نبوده؟!
شازده قاچاقچي: واقعا در جريان نيستي!؟ تازگي نداره كه؛ منتها قبلا يمن دستمون بود، از اونجا ترانزيت مي كرديم. البته تلاش داريم اوضاع رو برگردونيم به سابق. آره؛ بايد تو يمن بُكُشيم، كه تو عربستان بتونيم بِكِشيم.
بازجو: واقعا فكر مي كنين اين نون ها خوردن داره؟ فكر نمي كنين مملكتي كه رو اين چيزا سر ِپاست، رو به فناست؟
شازده قاچاقچي: اگه ما از اين پولا وارد شكممون نكنيم، چطور نتيجه ش بشه داعش؟ برا حفظ داعش، داييش بايد به فكر باشه. البته، لقمه هاي ما به لقمه اربابمون آمريكا كه نمي رسه. كار ما اسلحه خريدنه؛ اما آمريكاجون، اسلحه فروشه. مقدمه اسلحه فروشي، توليد و توزيع جنگه؛ كار هر كسي نيست؛ ولي عوضش، همچين لقمه¬اي، ديكتاتور و تروريسم دولتي و داعش توليد مي كنه ميده بيرون؛ ارزش افزوده ش زياده.
بازجو: دست آخر، شايد پيامي هم براي آيندگان داشته باشين؟
شازده قاچاقچي: اگه ايران و مقاومت دست از مقاومت بردارن و روسيه بذاره و آمريكا كم نذاره، اميد هست داعشمون خاورميانه جديد رو رقم بزنه و بزرگترين شيره¬كشخونه سنتي و صنعتي منطقه و جهان، با مركزيت و محوريت و مديريت سعودي بنيان گذاشته بشه.
منتشرشده در : شماره 16 نشريه طنز و كاريكاتور «بزنگاه»
