menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

سلطان سکه

شعر طنز : یک نوجوان به خانه، برده دو تن طلا را

ســکـه
طالب گلپایگانی

«دل می‌رود ز دستم،‌صاحبدلان خدا را»
یک نوجوان به خانه، برده دو تن طلا را

این نوجوان رعنا: با عشق و با تمنا
از بهر نامزد خود می‌خواسته سکه‌ها را

دانسته سکه باشد، شوهر برای نسوان
این فرد از گلیمش، افزون کشیده پا را

دزدانه می‌خریده، این سکه‌های زرین
«دردا که راز پنهان، خواهد شد آشکارا»

وقتی به خانه می‌برد، وجدان چه گفت با او
این سکه‌های خوشگل، قارون کند گدا را

ای سکه‌ها کجایید، در پیش ما نیایید
نیک است گربیایید، بینید آشنا را

این نوجوان دانا، چاپیده گردهی را
قبل از چپاول ده، دیده‌است کدخدا را

گرآمدی ز زندان، این نوجوان عاقل
«روزی تفقدی کن، درویش بینوا را»

حافظ چه خوش سروده، «طالب» در آن زمانه
«ساقی بده بشارت، پیران پارسا را»
منبع : روزنامه اطلاعات

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر