بار دیگر بهار میآید
خندهٔ روزگار میآید
عید نوروز میرسد یکهو
تا بگردیم توی خانه ولو
پشت هم منزل عمو، دایی
باسلوق میزنیم با چایی
حملهور سوی خانهٔ خاله
تا شود پر شکم که نه چاله!
هی تعارف کند ولی جا نیست
روزها روزهای مهمانیست
میزنم داد، میکنم فریاد؛
بچهها عیدتان مبارک باد
شاعر : عبد الله مقدمی