به نام خداوند جان و خرد
که تنها و بی کس به سر می برد
نه آزرده از یار و مونس شود
نه بیهوده یک دوره دپرس شود
خدایی که این گونه سر می برد
خودش را همیشه سفر می برد
خدایی که ما را گلی آفرید
ولی اهل ذوق و دلی! آفرید
خدایی که ما را بکل بی سواد
درون جهان جهالت نهاد
ولی بعدا از لطف و مهر و کرم
فرستاده ما را کتاب و قلم
خودش فوق علم و سواد و مواد!
به قدر دبستان به ما چیز داد
اگر عمرمان را گرفت و به جاش
به ما جزوه داد و مداد و تراش
که با دانش خود توانا شویم
نشد هم نشد ما که دانا شویم
چو ایشان خودش از ازل تاپ شد
نه تبلت نه محتاج لپ تاپ شد
نه از دانش و ثروت انشا کند
نه از مشق های شب املا کند
ندارد به درس ” دفاعی ” نیاز
نمی خواند از ترس ناظم نماز
به تاریخ و جغرافیای زمین
ندارد نیازی، دوصد آفرین!
نمی خواند از واژگان زبان
Practiceدائم به چندین زمان
نگیرد ز درس و ز استاد حرص
نگیرد به دل اندکی استرس
ندارد غم و غصه ای در جهان
ندارد شبی مثل من امتحان
به یاد خداوند نایس بلد
که ازین برتر اندیشه برنگذرد
شاعر : لیلا حسنوند
یک دیدگاه
گوگوش:
خوب