گفتوگو با رضا رفیع درباره ویژگیهای شعر طنز امروز :
رضا رفیع طنزپردازی شناختهشده در حوزه نثر و نظم است که مردم بیش از همه او را با اجرای مسلط و دلچسبش در برنامه تلویزیونی «قندپهلو» میشناسند.
رفیع متولد ١٣۴٧ در تربت حیدریه است و سردبیری ماهنامه «دنیای طنز»، سردبیری هفتهنامه «گلآقا» و همکاری با روزنامههای «اطلاعات» و «جامجم» را در پیشینه فعالیتهای فرهنگی خود دارد.
این شاعر خراسانی معتقد است شعر طنز در ایران در مقایسه با دو سه دهه گذشته جایگاه موفقتری بین مردم پیدا کرده است و رسانهها و انتشار کتابهای مختلف بر این جریان تأثیر مثبت گذاشتهاند. او میگوید حالا به شعر طنز به عنوان یک گونه ادبی نگاه میشود و سعی بر این است که حدومرزهای شعر فاخر طنز با دیگر گونههای شوخطبعی مشخصتر شود.
به گزارش شیرین طنز، حضور این طنزپرداز در مشهد فرصتی را فراهم آورد که در دفتر روزنامه شهرآرا با او گفتوگویی با محوریت شعر طنز امروز ترتیب دهیم.
آقای رفیع، شعر طنز در ایران با چه ممیزیهایی روبهروست؟
ممیزی مختص ایران نیست و به خطقرمزهای هر کشوری بستگی دارد. جامعه ما دینی است و اگر مسئولان هم نگویند این خط قرمزهای دینی و ارزشی باید در حوزه ادبیات رعایت شود، خواهید دید طرح برخی مسائل باعث اعتراض اقشار و طیفهای مختلف مردم میشود. این خطوط قرمز مجموعه فرهنگ و تاریخ و تربیت و مکتب را تعریف میکند که در شعر طنز نیز باید رعایت شود.
شاعر طنزپرداز ممکن است گرفتار چه آسیبهایی شود؟
سلاح طنزپرداز نقد است. او وسط گود ایستاده و به همه اعلام کرده است که «میخواهم معایب شما را ببینم». او از کتوشلوار سفید شما نمیگوید. از سسی که روی لباستان ریخته است میگوید و بیش از همه در برابر این آسیب قرار دارد که ندانسته و نخواسته به فردی توهین کند. در نتیجه، احتمال لغزشش بیشتر است و باید بلاغت کلام داشته باشد و بداند چه کلامی را کجا و چگونه بگوید و مخاطبش کیست. برای نمونه: آیا شعری را که الان برای شما در روزنامه میخوانم میتوانم در پارک هم برای توده مردم بخوانم؟ آیا شعری که برای فرهیختگان خوانده میشود با شعری که در میدان بار برای میوهفروشها یا با سرودهای که در دانشگاه خوانده میشود یکی است؟ هنر طنزپرداز این است که شما در لفافه طوری حرفت را بزنی که گزک دست دوست و دشمن ندهی.
با توجه به نگاه انتقادیای که شعر طنز دارد، اصولا چه رسالتی میتوان برای شاعر طنزپرداز قائل شد؟
هر شاعری متأثر از محیط اطراف و زادگاه و زیستبومش است که فرهنگ خاص خود را دارد و برخی از این فرهنگها غلط است. مثلا من به عنوان کسی که دور از پایتخت و امکانات، و در شهرستان زندگی کردهام، میدانم در شهرستانهای کوچک یک خانم تنها نمیتواند سر چهارراه منتظر دوستش بایستد یا توی خیابان تند راه برود یا مثلا هر فردی باید تا اندازهای با همسایهاش ارتباط برقرار کند که وارد حریم شخصیاش نشود و در کارش فضولی نکند. اینها مسائلی فرهنگی است که همه رسانهها باید روی آنها کار کنند. در این میان، شعر طنز در بین گونههای شعری، وظیفه بیشتری برای بیان مشکلات دارد. ما نمیتوانیم از شاعر جدی غزلپرداز انتظار داشته باشیم حین سرودن از زلف یار از مشکلات خانه او هم بگوید، ولی قالب طنز این بستر را دارد که از مشکلات مردم بگویید. رسالت طنزپرداز هم همین است. او باید هنرمندانه و با استفاده از صنایع و شیوهها و شگردهای ادبی طوری نقد کند که شعرش هم با ادب و احترام همراه باشد و هم فردی را که از او انتقاد شده است بخنداند.
در حال حاضر مضامین شعر طنز در مقایسه با گذشته چقدر تغییر کرده است؟
اگر مجلات «توفیق» و «گلآقا» را نگاه کنید، میبینید یک سری سوژه نخنما و تکراری مثل گرانی و گله از موجر و راننده تاکسی و مادرزن و مادرشوهر وجود دارد که در شعرهای طنز مجلات فکاهی یا برنامههای رادیویی قدیم تکرار میشده است. اتفاق خوبی که در ١٠ سال گذشته در حوزه طنز ایران (چه نثر و چه نظم) افتاده است این است که چنین کلیشههایی کنار گذاشته شدهاند. نسلی به میدان آمده است که فراتر از سوژههای مقطعی و نخنما را میبیند، افق فکرش ناظر و مشرف بر دردهای انسانیای است که آدمها در جوامع مختلف با آنها درگیر هستند، دردهایی فکری، اخلاقی، اجتماعی و تربیتی که مختص یک مکان نیستند و در طول زمان هم جریان داشتهاند.
مسائلی که حافظ، سعدی یا عبید زاکانی در سرودههای طنز خود آوردهاند در جامعه فعلی هنوز مصداق دارند و طنزهای فرامقطعی هستند.
منبع: روزنامه شهرآرا