menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

گل آقا کیومرث صابری فومنی

در هفدهمین سالگرد خاموشی گل‌آقا، ننوشتن درباره‌ی او جفاست

می‌خواهم به بهانۀ سالگرد درگذشت کیومرث صابری فومنی (گل‌آقا) دربارۀ این روزنامه‌نگار، سخن سنج و طنز‌نویس صاحب‌سبک مطلبی بنویسم.

به گزارش شیرین طنز، به نقل از عصر ایران؛ مهرداد خدیر- در طول این سال ها در هر ۱۱ اردیبهشت، می‌خواهم به بهانۀ سالگرد درگذشت کیومرث صابری فومنی (گل‌آقا) دربارۀ این روزنامه‌نگار، سخن سنج و طنز‌نویس صاحب‌سبک مطلبی بنویسم اما نمی‌دانم چرا این اتفاق نمی‌افتاد و کم مانده بود که ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ هم به پار و پیرار بپیوندد و حالا می‌نویسم تا حسرتی باقی نمانَد.

شاید به خاطر این‌که تا همین دو سه سال پیش یکی از همکاران ما در تحریریۀ عصرایران از همکاران گل‌آقا بود و حس می‌کردم او ارجح است و به گمانم قول هم می‌داد اما خروج از آن حال و هوا همانا و غفلت، همان یا تا نوشته‌ای از هادی حیدری دوست خوش‌ذوق کارتونیست می‌دیدیم همان را ترجیح می‌دادیم.

هفدهمین سالگرد

در هفدهمین سالگرد خاموشی کیومرث صابری اما ننوشتن دربارۀ او جفاست. نه این که ناشناخته باشد و به معرفی همچو منی نیازمند. از این رو که نسل تازه‌ای برکشیده که شاید نداند کیومرث صابری فومنی (که بر خلاف خیلی‌های دیگر نام شهرستان زادگاه را حذف نمی‌کرد و کامل می‌آورد) چه نقشی بر جای گذاشت و در تمام دهۀ ۷۰ یکی از تأثیرگذارترین چهره های فرهنگی و مطبوعاتی بود و از خشکی و زُمُختی و عبوسیِ سیاست در دهۀ ۶۰ هم می‌کاست چه رسد به دهۀ ۷۰ که حال و هوا تغییر کرده بود.

روزنامۀ اطلاعات نزد برخی به عنوان روزنامه‌ای خنثی شناخته می‌شد و می‌شود اما همین روزنامه کارهایی کرده کارستان که از هر کسی برنمی‌آمده و یکی هم ستون «دو کلمه حرف حساب» با محتوای طنز در این روزنامه است. آن هم در چه سالی؟ ۲۳ دی ۱۳۶۳ بود.

در گرماگرم جنگ که روزنامه‌ها و خود سیاست عبوس بود و رابطۀ مردم با طنز در برنامه‌ “صبح جمعه با شما“ی رادیو خلاصه می‌شد و شوخی با گوشت ۷۵ تومانی (۷۵ نه ۷۵۰۰۰!) و کمی دیگر از این دست؛ پس از اتفاقات سال ۶۰ همه دست به عصا شده بودند.

دو کلمه حرف حساب

«دو کلمه حرف حساب» یک اتفاق بزرگ در تاریخ مطبوعات بعد از انقلاب است که طنز ژورنالیستی و مکتوب را احیا کرد و اگر سابقۀ نویسندۀ آن در دوستی با شهید رجایی چه در دبیرستان کمال و چه دوران وزارت آموزش و پرورش و نخست‌وزیری و ریاست جمهوری او و بعد هم دوران کوتاهی در دورۀ ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای نبود این امکان هرگز فراهم نمی‌آمد و نقش سید محمود دعایی هم از این نظر ستودنی است.

او ستون‌های روزنامه را به نویسندگان منتقدی داد که با اصل انقلاب و نظام مشکل نداشتند هر چند که در صفحات لایی نویسندگانی چون سعیدی سیرجانی و باستانی پاریزی یا اسلامی ندوشن و چهره‌های کلاسیک دیگر نیز می‌نوشتند.

از آن پس تا روزنامۀ اطلاعات را می‌خریدیم اول و قبل از آن که کاملاً باز کنیم گوشه سمت راست صفحۀ ۳ را کنار می‌زدیم تا ببینیم “دو کلمه حرف حساب” دارد یا نه و گاه در همان حالت می‌خواندیم. مثل حالا نبود که در گوشی تلفن همراه به هر سو سرک بکشی و تازه در این روزگار هم نویسندگان صاحب سبک همچنان متفاوت‌اند.

کیهان هم البته بعدها یک ستون را در صفحۀ ماقبل آخر به طنزنویسی داد که ارزش کار صابری را بیشتر نشان می‌داد و گویا نویسندۀ آنها وفاداری خود را به طرقی دیگر نشان داده بود و دلی نمی‌ربود.

طنز سیاسی

این که در اوج جنگ و در روزنامه‌ای که سرپرست آن را امام خمینی تعیین کرده طنز سیاسی بنویسی کاری نبود که از هر که برآید ولی صابری فومنی انجام داد و «گل آقا» یادآور امضای دهخدای بزرگ بود: “دخو” در دورانی که «چرند و پرند» را در روزنامۀ “صور‌اسرافیل” می‌نوشت.

خیلی‌ها نمی‌دانستند نام اصلی «گل‌آقا» چیست و لو هم نمی‌داد مگر مواقعی که در همان ستون جدی می‌نوشت و لوگو نداشت اما مشخص شد که او کیست.

با این حال تصویری از او منتشر نمی‌شد و فراموش نمی‌کنم که اول بار وقتی در یکی از جلسات ماهانۀ خانۀ عمویم او را از نزدیک دیدم مدام آن جثۀ کوچک با ظاهر غیر حزب‌اللهی و ریش تراشیده و با لهجۀ گیلکی را ورانداز می‌کردم و نمی‌توانستم باور کنم گل‌آقا هم او باشد و بعدتر که به خاطر فعالیتی که در کار گل و گیاه داشتم به خانۀ او بالای پل صدر در خیابان شریعتی رفتم او را صمیمی‌تر هم یافتم و وقتی دانست نه به اندازۀ او اما اهل ادبیات هم هستم حرف‌هامان بیشتر گل انداخت .

از گل و گیاه و فضای سبز به شعر و ادبیات تا مطبوعات و روزنامه‌نگاری و البته سیاست و انطباق تصویر گل‌آقایی که در نوشته‌ها می‌شناختم با آن کاراکتر ذهن مرا درگیر کرده بود.

مجلۀ گل‌آقا

گل‌آقا اما بیش از آن که یادآور آن ستون باشد به خاطر «مجلۀ گل‌آقا» بر سر زبان‌ها افتاد. نشریه ای با حال و هوای “توفیق” که ۶ سال بعد از راه‌اندازی آن ستون و اول آبان ۱۳۶۹ با شمارگان صد هزار نسخه به قیمت ۱۵ تومان روی دکه رفت و به سرعت به فروش رسید و به چاپ دوم و شاید سوم رسید و تجدید چاپ شد. صابری البته مجله را با همکاری مرتضی فرجیان راه انداخت اما چنان با صابری شناخته می‌شد که پایان همکاری آن دو چندان که تصور می‌شد سر و صدا نکرد.

هر چند به خاطره ای تلخ بدل شد. غم بزرگ زندگی او البته از دست دادن فرزند جوان خود -آرش- در سانحۀ رانندگی بود و همین که ذوق او در پی این سوگ مرد افکن نخشکید و دوباره نوشت، کاری ساده نبود و حالا زندگی او بیش از پیش «پوپک» بود که برای روشن نگاه داشتن چراغ گل آقا پس از پدر کوشید اما او هم یک جا متوقف کرد چون زمانه، دیگر شده بود.

کیومرث صابری (گل آقا)؛ دهخدایی که لغت‌نامه ننوشت 

گل‌آقا در تمام دهۀ ۷۰ نشریه‌ای مهم و خواندنی و تأثیر‌گذار بود که مطالب آن نقل می‌شد و از توقیف‌های ۱۳۷۹ نیز جان به در برد اما دو سال بعد در دوم آبان ۱۳۸۱ و در دوازدهمین سالگرد تولد مجله خود صابری تصمیم به توقف انتشار گرفت و این بار امضای نوشتۀ او نه گل‌آقا بود نه شاغلام و نه غضنفر (شخصیت‌هایی که خلق کرده بود تا نمایندگان تیپ‌های مختلف اجتماعی باشند) بلکه امضا کرد: صابری فومنی. یعنی پایان و خداحافظ!

از ویژگی‌های صابری این بود که نثری بسیار فاخر داشت و با ادبیات کلاسیک و معاصر نیک آشنا بود و بی‌شک برخی از نوشته‌های او در کتاب‌های درسی به عنوان نمونۀ نثر پیراسته قابل درج و تدریس است اگر ذوقی مانده باشد. کافی است اشاره شود که وجه ادبی منحصر به خود صابری هم نبود.تا جایی که ابوالفضل زرویی نصرآباد یکی از بالیدگان گل آقاست که او هم ناباورانه چشم از جهان بست و از بیشتر ویژگی‌های صابری برخوردار بود.

الگوی اصلی گل‌آقا اما نه توفیق‌ها که علی اکبر‌خان دهخدا بود. مشروطه‌خواه، اهل ادبیات، نویسنده، ملی، روزنامه‌نگار و البته فرهنگ‌نویس و صابری فومنی فرصتی برای انجام این آخری پیدا نکرد.

او کجا و من کجا؟

البته غالباً «گل‌آقا» با «توفیق» مقایسه می‌شود چرا که خود یکی از نویسندگان آن بود اما از حیث ویژگی‌های فردی به دهخدا ماننده دانستم اگرچه می‌دانم اگر زنده بود هرگز این تشبیه را نمی‌پسندید و می‌گفت او کجا و من کجا؟

از خاطرات قابل توجه کیومرث صابری یکی این بود که چند ماه مانده به درگذشت امام خمینی همراه با آقای دعایی به دیدار رهبر فقید انقلاب می‌رود. در حالی که بعد از قبول قطعنامه ۵۹۸ و تعبیر جام زهر دیدارهای عمومی امام لغو شده بود و به خاطر آن و نیز بیماری سرحال نبود و صابری می‌گوید بسیار خسته به نظر می‌رسید و نگاه‌مان نمی‌کرد و دعایی گفت ما برویم چون شما نگاه هم نمی‌کنید ولی این آقا گل‌آقاست و تا شنید نگاه کرد و لبخند زد و خندید.

آدم‌هایی چون کیومرث صابری فومنی در گذر زمان بیشتر شناخته می‌شوند و در این ۱۷ سال عیار او روشن‌تر شده است و نثر او همچنان گواه است.

سخنرانی گل آقا در سال ۱۳۷۵
chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر