تفاسیر و توضیحات مفصلی بر اشعار حافظ نوشتهاند. ما هم همینجوری از سر شکم سیری، بدون دلیل و کاملاً یهویی تصمیم گرفتیم راجع به واژه «نان» در اشعار ایشان مطلبی بنویسیم.
«نان» واژهای بسیار عزیز و مقدس در اشعار فارسی است که حافظ هم از آن زیاد در اشعارش بهره برده است. از آنجایی که مدارکش موجود است، بدون حرف اضافهای، نمونه شعرهایش را به عنوان سند و مدرک این ادّعا در پیش روی شما میگذاریم:
حافظ شهر و دیار خوب را شهری می داند که مهر و دوستی و نان در آن حضور داشته باشد:
«شهر یاران بود و خاک مهر با نان این دیار»
او اوضاع را در نبود نان اینگونه میبیند: « نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کِ نان»
چون نان در نزد حافظ و دیگران ارزش و منزلت ویژهای داشته، جایی هم که نان در آن نگهداری میشده، مسلماً برایشان ارزشمند بوده است. در اشعار حافظ به تناوب به واژه «جا نان» و «جا نانی» برمیخوریم:
«خرم آن روز کز این منزل ویران بروم / راحت جان طلبم و از پی جا نان بروم»
این ارزشگذاری آنقدر در نزد حافظ پررنگ میشود که به نوعی عشق تبدیل شده و جای نان را چون معشوقهای میبیند:
«جان بی جمال جا نان میل جهان ندارد»
و از عهد و پیمانش با جا نان میگوید: «مرا عهدیست با جا نان که تا جان در بدن دارم / هوادران کویش را چو جان خویشتن دارم»
از همین بیت میتوان به همهگیر بودن عشق به «نان» و «جا نان» یا همان جای نان پی برد.
حافظ با «دست از طلب ندارم تا کام من برآید / یا تن رسد به جا نان یا جان ز تن برآید» شدت علاقهاش و با «قصد جان است طمع در لب جا نان کردن» جور و جفای آن را بیان میکند.
جا نان در اشعار او چنان شخصیت انسانی به خود میگیرد که گاهی با پسوند «ه» همراه شده و در قالب مؤنث درمیآید و اینطور نمایان میشود: «سینه از آتش دل در غم جا نانه بسوخت» یا «هزار جان گرامی فدای جا نانه»
از جانانه خانم که بگذریم، باید به این نکته توجه کرد که محل نگهداری نان در پارهای از مواقع از «جانان» فراتر رفته و به آن «ساکِنان» گفته شده است. مثلاً:
«ای صبا با ساکِنان شهر یزد از ما بگو» یا «ساکِنان حرم ستر و عفاف ملکوت»
در بعضی از ابیات به تعابیری برمیخوریم که گویی «نان» خود ملاک و معیار عشق و عشقورزی قرار میگیرد. به حدی که حافظ آن را به عنوان مثال و نمونه عاشقی و با پیشوندهای «چو، همچو و..» میآورد:
«چّنان پر شد فضای سینه از دوست» یا «چّنان به حسن و جوانی خویشتن مغرور» یا «همچو نان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع»
در مصرع «ترسم که روز حشر عِنان بر عِنان رود» در حالی حافظ زبان انگلیسی و حرف اضافه «اِ» به معنای یک را به کار برده که از اصطلاح نان بر نان رفتن به جای اصطلاح امروز پول روی پول رفتن هم استفاده میکند. پس می توان حدس زد که نانداری در روزگاری خود مایه تمایز غنی از فقیر بوده؛ تا جایی که ممکن است در آن زمان اصطلاحات «طرف خیلی نونداره»، «خیلی خر نونه»، «نونت تو حلقم»، «با این نوناشون» و… نیز به کار برده میشده است.
احتمال اینکه در نسخ فعلی، ابیاتی از اشعار حافظ به دلایل نامعلوم دچار تحریف شده باشد، وجود دارد. مثلاً ممکن است صحیح آن بیت معروفِ حافظ این باشد: «جان بی جمال جا نان میل جهان ندارد / هرکس که این ندارد،حقّا که نان ندارد»
در این صورت معنی بیت بسیار روانتر میشود زیرا به صراحت میگوید که هرکسی که جا نان یعنی جای نگهداری نان ندارد، لابد اصلاً نانی برای نگهداری نداشته است.
ذکر نکات را در همین جا خاتمه میدهیم. در این مقاله «نان پژوهی در اشعار حافظ» به چنان مفاهیم ارزشمند و قابل تدبری دست یافتیم که این پژوهش را در اشعار مولانا، سعدی، خیام و فریبای زمانی نیز توصیه میکنیم.
منبع : سومین شماره مجله ی اصفهان نمیروز