کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) :
۱-بدون عُق، قرض”بالا آورد”!
۲- وقتی هستی، چشمان ام تماشاییست!
۳- بادسته گلی که به آب داد، به خواستگاری پری دریایی رفت!
۴- تا سرم روی”شانه”اش گذاشتم، دندانه هایش شکست!
۵- کتاب های عاشقانه ام را، در”قفسۀ”سینه ام جاداده ام!
۶- درجیب ام سَرَک می کشد، نگاهت!
۷- نگاه ام از پُلِ اَبروانت گذشت!
۸- چشم اش نشتی داشت، بانگاهی مهربان برطرف اش کردم!
۹- تانگاهم را به نگاهش”دوختم”، نگاهش را پُرُو کرد!
۱۰- نگاه خریدارانه ات، باکارت بانک به چشمم وارد شد!
۱۱- چشم اش نَشتی داشت، بانگاهی مهربان بر طرف اش کردم!
۱۲- برای”باز” شدن فکرم، به اسید می اندیشم!
۱۳- خفه شد، تا”بی هوا”درآغوشش گرفتم!
۱۴- تا به او”سر”زدم، فی الفوربا کف گرگی تلافی کرد!
۱۵- با وثیغه، فکرم را آزاد کردم!
۱۶- برای پیشگیری از غمباد، مازاد غم هایم را ذکات دادم!
۱۷- به نارنجک بدون”ضامن”، هیچ بانکی وام نمی دهد!
۱۸- تا به باد تکیه دادم، مرا پیچاند!
۱۹- چشمم”تار”شد، من هم نواختم اش!