menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

گفتگو با “پرویز اعراضی”، شاعر و طنزپرداز کرمانشاهی

هفته نامه نقد حال چاپ کرمانشاه در شماره جدید خود گفت و گوی مفصل محمدحسین شیریان خبرنگار این نشریه با پرویز اعراضی، شاعر طنزپرداز و هنرمند کرمانشاهی را به چاپ رسانده است.

متن کامل این مصاحبه به این شرح است:

شعر هنر ارزنده ای است با پیامی رسا و عمیق، از آن تاثیر می پذیریم با خوشی و ناخوشی های زندگی مان تطبیق می دهیم و اگر آن شعر طنز گزنده ای باشد که رنج ها و حرمان اجتماعی مان را سروده باشد نیز همان گونه است.شعر کُردی با قدرت و درون مایه شکوهمندش با کلامی کوتاه و پر انرژی، گیرا و ماناست. با دوست دیرینه ام غلامحسین محبی کارگردان، تهیه کننده تلویزیون و نیزعکاس هنرمند و حسن رحمانی بازیگر دوست داشتنی و هنرمند صدا و سیما برای گفت و گو به دیدار پرویز اعراضی شاعر طنزپرداز و بازیگر نمایش های تلویزیونی می رویم.

این سه تن از عوامل اصلی فیلم «کرایه نشینی» براساس شعر شاهمراد مشتاق «شامی کرمانشاهی» به شمار می روند. فیلمی ماندگار که ضرباهنگ استوارش با هنرنمایی بازیگران ارزشمند کرمانشاهی بر صفحه جادویی تلویزیون جان بخشید. زیبایی شعر با گفتمانی آهنگین، فیلم را به گونه ای مطرح ساخت تا مخاطبان و بینندگان آن تنها کرایه نشین ها و مستاجران خانه به دوش نباشند. ویلانشینان هم پای تلویزیون میخکوب صراحت، قدرت و بازنمایی طنز گزنده آن شدند، هنگام پخش فیلم شاید هیچ کس متوجه نشد شعر شامی برای تصویر سازی و محاوره صحنه های مختلف و ارایه تصور رنج کرایه نشینی، در آن قد و قواره آهنگین، نیاز به سرودن اشعاری هم سطح خود شامی داشت.

آن چنان که کسی متوجه اضافه شدن شعر در به هم پیوستن گفت و گوهای متعدد آن نشود و این شخص کسی نبود جز پرویز اعراضی متخلص به «آمیرزای شاعر»؛ انسان هنرمندی که برای رفع مشکلات اجتماعی مردم شعر می سراید تا بر مسوولین تاثیر بگذارد هرچند گوش شنوایی نباشد. آمیرزای شاعر انگشت اشاره اش مسایل روزمره مردم را نشانه می رود و با تلخی گزنده ی طنز، آن را بازتاب می دهد روان و سلیس و صریح. گویی شامی کرمانشاهی دیگری متولد شده است هر چند وی با شامی نیز مراوده و گفت و گوی شعری داشته است.

بدون تردید و به اعتراف قدیمی ترین هنرمندان صدا و سیما، حضور آمیرزای شاعر کیفیت برنامه های وقت را ارتقاء داد و گویش زیبای کُردی کرمانشاهی را بر سرلوحه زیبای نمایش های تلویزیونی نشاند با خیل عظیمی از تماشاگران مشتاقش. حضور او موجب تولید ماندگارترین نمایش های تلویزیونی سیمای کرمانشاه شد. پرویز اعراضی اکنون نیز در تنهایی و بازنشستگی خویش انتظار دارد از کلامش به نفع مردم استفاده شود و دوباره با اشعارش مردم را با صفحه تلویزیون آشتی دهد.

آمیرزای شاعر شادی را به خانه های مردم می آورد و اشعارش در نشریات به چاپ می رسید او بخش مهمی از فرهنگ این دیار است. این گفت و گو دست کم چهار ساعت طول کشید، در این جا خلاصه ی آن تقدیم شما می شود.

پرویز اعراضی

– آقای اعراضی لطفا خودتان را معرفی و از زندگی تان بگویید.

** پرویز اعراضی هستم متولد سال1317 در محله تیمچه و چنانی کرمانشاه، با سه فرزند (دو پسر و یک دختر) و یک فرزند دیگرم گروهبان یکم ارتش، کامران اعراضی سال 1364 در جبهه کوشک اهواز هنگام پاکسازی میدان مین به شهادت رسید. برادرم اسداله نیز در عملیات مرصاد در پادگان الله اکبر شهید شد، من کارمند مخابرات ارتش بودم، تقریبا 33 سال خدمت کردم و در بهمن ماه 1366 بازنشسته شدم.

– آقای محبی شما تهیه کننده و تدوینگر فیلم کرایه نشینی بودید این اثر محصول چه سالی بود، چطور تهیه شد، کسانی در فیلم بودند که حالا در میان ما نیستند؟

غلامحسین محبی: سال 1378 می خواستیم شعر کم نظیر شامی کرمانشاهی را با همان نام و ضرباهنگ بسازیم، کار مشکلی بود، ابتدا می خواهم یاد گرانقدر مرحوم صالحی تبار(مشی برای رادیو کرمانشاه) و مرحوم علی گراوندی فرزند داریوش گراوندی که نقش «وچگه شیطان» پسر صاحبخانه را بازی می کرد گرامی بدارم.

علی چند سال بعد در سن 15 یا 16 سالگی در رودخانه غرق شد. محاوره های شعر شامی جملگی مهیای دیالوگ برای فیلم نبودند، حضور آقای پرویز اعراضی برای ما نعمتی بود ایشان در سر صحنه فی البداهه اشعاری ساخت تا دیالوگ بین قسمت ها با هم پیوند داشته باشد، خوب مرحوم شامی که نبودند، اعراضی چنان این اشعار را استادانه سرود که هیچ کس شک نکرد این ها در شعر شامی نیست.

ما به خانه ای نیاز داشتیم تا صحنه های شعر شامی را بتوانیم در آن بازسازی کنیم، این خانه که در فیلم بود اکنون دیگر نیست، صحنه های مهم و چالش برانگیز فیلم، اخراج کرایه نشین به دلیل کوبیدن نخود و گوشت با گوشت کوب بود که آن را در وسط چهار راه اجاق ساختیم. مشکلاتی هم پیش آمد که چرا و با چه قصدی آن را به چهار راه اجاق برده ایم، قصد ما از ساختن این فیلم نمایش هنرمندانه کار بزرگ شامی بود و اینکه در جامعه رنج هایی هست که باید به آن توجه کرد تا رفع شود و صحنه مرگ کرایه نشین که در قبر نیز از دست صاحب خانه در امان نیست مبحثی فلسفی را تصویر می کرد. ما به قبرستانی نیاز داشتیم که ضمن قدیمی بودن، مشکلات فیلمبرداری نداشته و احترام به اهالی قبرستان نیز در آن باشد.

– این قبرستان کجا بود؟

مین آباد بود، کاری طنزآلود بود می خواستیم برداشتی احترام آمیز را به همه مردم منتقل کنیم، فقط آنجا می توانست پیام ما را جاری کند. مهمترین پیام کرایه نشینی خطابه مهمی است که اردشیر قبادی در نقش کرایه نشین بر فراز پارک شیرین و مشرف به شهر خطاب به مسوولین می خواند. نتیجه ای که می گفت از بد حادثه کرایه نشین تا آخر دنیا هم در اجاره ی صاحب خانه است، کاری شبیه «هاملت» شکسپیر. بازی شگرف اردشیر قبادی جای هیچ حرفی باقی نمی گذارد.

– موسیقی فیلم چگونه ساخته شد؟

موسیقی آن را هنرمند آهنگ ساز آقای علی رضا فیض بشی پور با تار نواخت، از کار های مرحوم اسماعیل مسقطی الهام گرفت و همچنین از«باو، باو» و«اسمر یارم جوانه» استفاده کرد.

– هزینه ساخت فیلم چقدر بود؟

این کار مجموعا حدود300هزار تومان هزینه داشت، فیلم موفق و اثرگذاری شد، پربیننده و ماندگار و در جشنواره فیلمهای ویدیویی اصفهان مقام اول را کسب کرد و در شبکه سوم سیما هم با زیرنویس فارسی پخش شد.

– آقای اعراضی شما از کی به سرودن شعر روی آوردید چگونه بازیگر شدید؟

زمانی که در ارتش خدمت می کردم کسی نمی دانست من شعر هم می گویم، تا اینکه بازنشسته شدم و شروع کردم به داستان نویسی و طنزگویی. زمان شاه که نمی شد انتقاد کنیم و قول مرحوم کی خدا صفر خیر بیوشی گیری، وای و حال شر. سال 1367 از طرف آقای لطفی کارگردان بزرگوار صدا و سیما دعوت شدم در یک جُنگی که دو هفته یک بار پخش می شد از من خواستند بنویسم، نوشته هایم را دادم، گفتند گفتگوها باید بین چند نفر باشد.

من هم داستان کله پاچه فروش های میدان وزیری را مطرح کردم، بنگاه دار را نوشتم و کارم با صدا و سیما شروع شد، در باره مرکز بهداشت زیاد نوشتم، رفتم میدان وزیری قصه کله و پاچه فروش ها را موضوع کار قرار دادم، آنجا مثل امروز که نبود این شعر سال 1366 یکی از آن هاست:

مرکزبهداشت عزیزم، چیو و فکر چاره نید فکر بهداشت عمومی مردم بیچاره نید

غرضم زخم زوان و سرزنش اشخاص نیه و وزیری تا نواب اوضاع بهداشت خاص نیه

و وزیری بگذریم تا سابقه ی مختومه بو مرکز شهر گیانگم ممکنه جزء حومه بو؟

لازمه شرح بیان او کباب و دیزی یه من زوانم قاصره باعث آبرو ریزی یه

نبش میدان جوانشیر سمت راست و سمت چپ دونفر قنجه فروش، ممدرضا و مش رجب

چرخ خون آلود سیار، ها کنار پیاده رو خووت به چو بینه ی اما کاری به که آوراه نو

خاص نیه نفرین ارات کن چاره چس تو سلامت بید و داد مردم بدبخت برس

– شعر شما مباحث اجتماعی عینی را نشانه می گیرد خیلی واقعی است هر چند به زبان طنز گفته می شود.

من در میان همین مردم زندگی می کنم با رنج های آن ها آشنایی نزدیکی دارم، خودم هم مشکلات را که می بینم برایش برنامه ریزی می کنم تا آن ها را به شعر در بیاورم شاید در مدیری یا رییسی اثر بگذارد.

– نخستین بار شعر شما در کجا چاپ و منتشر شد؟ آیا مشکلی هم برایتان پیش آمد.

درهفته نامه باختر به نقد مسایل اجتماعی می پرداختم، در مورد گرانی ویزیت شعری نوشتم، نظام پزشکی شکایت کرد. در جلسه ای که در نشریه باختر با تعداد زیادی از پزشکان برگزار شد آن ها را قانع کردم که من مسایل واقعی و نظر مردم را می نویسم. شعری در باره چاله چوله هایی که مخابرات، آب و فاضلاب درست می کردند و روی آن را نمی پوشاندند گفتم به نمایش که درآمد 15 روزی تلفن خانه ام را قطع کردند. من هم یک سال دنبالش نرفتم، بعد دیدم قبضی آمده و بیش از یک میلیون و 750 هزار تومان بدهی تلفن برایم صادر شده. آقای رحمانی آن را دیده همه اش هزار و صد تومان بدهی داشتم، تلفنم را برداشتند خط دیگری گرفتم.

– حسن رحمانی بازیگر: یک اثر دیگری که می توانست مثل «کرایه نشینی» ماندگار باشد نمایش «حلوا» بود.

روین نباتی مرحوم شامی یک آیتم بود، کارگردان این فیلم آقای مدللی بود، از ما خواستند عنوان آن را عوض کنیم. در این اثر من در حال گوش کردن به رادیو هستم، آقای اعراضی از من می پرسد چه می کنی و … همسرش می گوید امشب شب جمعه است می خواهیم خیرات درست کنیم آرد و شکر داریم روغن می خواهیم. روغن تقلبی به ایشان می فروشند و از عصبانیت روغن را به در و دیوار می زند، صاحبخانه هم با او دعوامی کند تا آخر.

– غلامحسین محبی از آقای اعراضی می پرسد چرا این «حلوا » مثل «کرایه نشینی» موفق نبود؟

به خاطر تصمیم کارگردان آقای مدللی بود، من به او گفتم شعر با آهنگ خواندن در نمایش اشکال دارد از ریتم می افتد.

-حسن رحمانی: من هم به همین موضوع اعتراض کردم، آثار شامی میان مردم جا باز کرده بود، فکر می کردیم اگر آن را هم بسازیم موفق می شود.

یکی از دلایل تغییر شعر در این نمایش صحنه زنان بود، باید موی سر هم را می کشیدند که امکان نمایش نداشت. اعراضی در کل شعر شامی تغییراتی داد، کار خوبی شده بود می شد آن را کرایه نشینی دو گذاشت. کارگردان می خواست موزیکال باشد که تصمیم درستی نبود، من هرچه تلاش کردم که این تصمیم اجرا نشود تاثیر نداشت. باید اول اشعار به عنوان بازیگربه دل خودم بچسبد تا مخاطب هم آن را احساس کند.

– آقای رحمانی یعنی برخلاف روایت ساده و روان کرایه نشینی کار شد؟ شما کارهای دیگری هم با آقای اعراضی داشتید از آنها بگویید.

بله دقیقا همین گونه شد؛ ما از سال 1366 کارمان را با هم شروع کردیم، یکی دیگر از کارهای مشترک با آقای اعراضی فیلم «پیشی کشی» بود. بر مبنای کرایه نشینی در شش قسمت نوشته شد، اما به جای چه بکم له دس کرانشینی می گفت: چه بکم له دس ای بیکاریه، مایه بدبختی و رنج و خاریه، که خیلی مورد توجه واقع شد. یکی دیگر ازعلل ناموفق بودن روین نباتی عدم جایگزینی و انتخاب بازیگر بود، به نظر من باید نقش مرا اردشیر قبادی و نقش صاحبخانه را هم گراوندی بازی می کرد.

انتخاب بازیگر برای نمایش حلوا اشتباه بود، حافظه قوی آقا پرویز موضوع مهمی است، ایشان بسیار منظم و دقیق بودند اولین نفر سر صحنه فیلمبرداری حاضر می شدند. در برنامه صبح جمعه سیمای کرمانشاه آثار خوبی برای ما نوشت، اگر کار آقای اعراضی داخل این برنامه ها نبود کار ما کامل نمی شد. من سعادت بزرگی داشتم که در خدمت ایشان بودم، ما با هم چهره و مشهور شدیم، یک تیم تشکیل دادیم با خانم عزیزپور و خانم شیرزادی و مرحوم آقای صالحی تبار هم کارهای نمایشی تهیه کردیم.

در هر زمینه ای اگر به مشکل گفتمان و محاوره بر می خوردیم آقا پرویز همان کار را انجام می داد، عزت نفس آقای اعراضی ضرب المثل بود، هیچگاه برای دستمزد سخنی نمی گفتند.

– پرویز اعراضی:

حرف و پیام خوبی در فیلم رد و بدل شد، اینکه روح بقال به اشتباهش در فروختن روغن تقلبی اعتراف می کرد و می خواست که مراسم فاتحه اش را با پول حلال برگزار کنند. این پیام فقط به بقال نیست بلکه یک نماد برای درست زیستن است در هر صنف و شغلی.

-عنوان برخی از اشعارتان را که به نمایش در آمده بفرمایید.

کارهای بسیاری دارم، برای گرانی و تورم که یک سال پیش سرودم «روح سرگردان» است. در حالی که نگران گرانیم با این مقدمه شروع می شود، ایشی نگران و گرانی ام فکر کی مه رییس بازرگانی ام و در خواب می بینم خالو صفر که سی سال پیش فوت شده در لباس روح ظاهر می شود و می گوید:

ومَیِت آگاس تورم ها بان و گوشت و روین گرانه تانان برنج و گوشت و روین و حبوبات ارات هاوردم و رسم سوغات. شعر «قبر پیش فروش» هم از آن دسته کارهاست. آمیرزای شاعر بِرای غمینم اجل سر رسیه، ها و کمینم. رِی نجات نیرم مگر و مِردن حاشا و خاری زندگی کِردن.

دویس هزار تومن ها لای فلامرز و لی بسینه ای دامه ی و پی قرض. و تمه ی قوم و دوس و آشنایس نوس. خوت زحمت بکیش تا باغ فردوس. هم شناسِنَد هم قصه ات گوش کَن تازه مُد بیه قور پیش فروش کَن. نوا او دنیایش جِی ارامان نو. اگر محطل(معطل) بید و نو صف تا شو. مِه بِرا نَیرم تو و جِی برام یه قور خاصی تو خُوَت به سِن ارام. شش دانگ سنددار نه و قولنامه. گمان نیه کم فلانی هم خیلی طرفدار داشت. به همه گیر می دادیم حتی اول از صدا و سیما شروع کردیم.

-اشعار شما با رنج مردم کوچه و بازار ارتباط دارد آیا آن ها را هدفمند انتخاب می کنید؟

من مشکلات و اشتباه انسان ها را می بینم و برایش شعر می گویم، در نتیجه گیری هایم به مسوولین پیام می دهم.

مثلا: باید مسوولین جورای علت بُون و فکر رفای حال ملت بُون

وگرنه اوضاع هر یَه سَه که هًس و کی بپرسی تکلیفمان چَس

در موضوع نمایشی «گزارشگر» مشکلات مردم را گزارش می کنم، با میکرفن به آقای رحمانی می رسم می گم: اول بفرما سرکار نووت چس. می گه: نووم هوشنگه شهرت فریادرس، تقاضا دیرم آقای فریاد رس اری مردم بیوش ار اشگالی هس. مشگل مردم و سرکار فرق نیری بعضی محلیل و کوچه برق نیری. اشدن بالله که زحمت کیشن و شو و روژ بیکار نینیشن. خدای متعال نگهداریان هر چاله کنین بیه سه کاریان. البت شَکَتِن بلکه سخت کوشن و یادیان چود بانیان بپوشن. پیره شو کُری آقای امینی چود میهمانی اولا تیده مال چوویلی نیونی کفتیه سه نو چال. هم قلی شکیاس هم مچ دسی نصف شو کی و داد کی رسی. این شعر باعث شد به چاله چوله ها برسند آن را ترمیم کنند.

نمایش «بنگاه دار»، وضعیت نابسامان اجاره نشینی امروز و خانه های قدیمی را پیش رو دارد، آن را با سرکار خانم شیرزادی بازی کردم. سلام عرض کِردم آقای بنگاه دار میرزای شاعرم بنده ی گُنه کار… سرکار یادت هس سه چوار ماه پیش مال ارام گردی و آقا دوریش. مال قدیم ساخته چینه و گل پنجاه پله خووی چیو برج ایفل. تیرو تخته، کمد پوسیده قوخ داس چیو پیر مصیبت دیده.

-غلامحسین محبی: این تخلص «میرزای شاعر» برای شما ازکجا گرفته شد؟ شخصیت میرزا و منیره چطوری شکل گرفت؟

آقای لطفی کارگردان این اسم را برایم گذاشت. یک خانمی همسایه خانه پدری ام بود به نام منیره این ها سر هیچ و پوچ دایم در زدو خورد و دعوا بودند، این واقعه عینی را در شعر جان بخشیدم و شد نقش منیره که خانم شیرزادی با آن هنر ارزشمندش آن را بازی می کرد.

منیره از در می رسد از کنایه من عصبانی می شود، ساکش را که برنج و اقلام خوراکی خانه را خریده محکم به زمین می کوبد دست به کمر گذاشته: هیچ کاری نیرم چیمه میهمانی منیش پیروی و شهناز کردم (شهناز در فیلم خواهر من است) هرچی و خرجی پس انداز کردم تا تو و مال نوید چیمه خیاوان دامَی کیف و کُوش و بلوز و دامان. همه قصه های شعر من همین گونه شکل گرفتند. زندگی عینی مردم را به تصویر می کشیدم.

– شما چه زمانی با مرحوم شامی کرمانشاهی آشنا شدید شما باهم در یک محل بودید؟

بله تقریبا سال 1346 یا 1347 بود که با هم دیدار داشتیم در این ملاقات ها جر و بحث شعری زیادی بین ما رخ می داد به خانه هم رفت و آمد می کردیم. شعری گفته بودم در مذمت اعتیاد به نام «تولد وافور» شامی می گفت تا اینجا شما گفتید بس است بگذار بقیه اش را من تکمیل بکنم. من هم اجازه نمی دادم. گاه سر قافیه باهم بحث و جدل می کردیم.

-غلامحسین محبی: آقای اعراضی، شامی وزن و قافیه را به خوبی بلد بود که این اشعار زیبا را می سرود؟

اعراضی: بله، خداوند یک ذهن خدادای به این مرد داده بود. او کارهایی انجام می داد من که دو چشم بینا دارم از انجام آن نا توانم. او شاعر توانایی بود.

– شیریان: در باره خصوصیات شامی بفرمایید، متاسفانه بر روی سنگ مزار او هم نامی از شامی و شاعر بودنش نیامده و اگر کسی او را با نام شاهمراد مشتاق نشناسد از کنار مزارش بی اعتنا عبور خواهد کرد.

او انسان متفکری بود به مسایل زندگی می اندیشید و در باره آن ها شعر می گفت. برای ماندن اشعارش هم یک ضبط صوت «تپاز» برایش خریدیم تا مجموعه اشعارش را روی همان نوار ثبت کردند، شامی با لهجه خودش آن ها را می خواند او سرمایه ای از خودش نداشت مرحوم حاجی معتضدی برایش خانه و سرمایه ای فراهم کرد.

– غلامحسین محبی: این نوار کاست ها الان کجاست؟ آهنگ و ریتم اشعار شما بسیار شبیه اشعار شامی است علتش چیست؟

متاسفانه اطلاعی از نوارها ندارم، ما هردو از هم الهام می گرفتیم، مباحثه و جدل بین ما در این مشابهت تاثیر داشت.

– آقای رحمانی کدام قسمت فیلم کرایه نشنینی شعر آقای اعراضی به کمک شعر شامی آمد؟

مثلا دیالوگ کد خدا بساط با صاحب خانه که در شعر شامی نیست، وقتی صاحب خانه می خواهد سر خروس درد و سر ساز را ببرد من می گویم: خالو وِلی کَه مگه کافری مال منه چیو سری بری. ار سری بری و چو خووت دینیت یا تو مه کشیت یا بیم خیونیت. چنگ در گلوی صاحب خانه می گذارم. می گوید: چنگ نید گلوم؟ تیکه تیکه ات کم. من هم می گویم : مِن الان آگر وی حصاره بَم!

-پرویز اعراضی: من این شعر را به درام دیگری تبدیل کردم. دوست داشتم نویسندگی آن در تیتراژ به نام من باشد.این فیلم که نویسنده دیگری نداشت!

– شیریان: دیالوگ زن مستاجر در پاسخ چه بکم له دس کرانشینی شوهرش که آقای اعراضی آن را سروده این است:

کاشکی بَمردیاید مِردِن نعمته بادمجان بم دور له آفته. مِه قول دَمه پیت صدسال تِر منیت ارای بدبختی و کرا نشینی. با آمیرزای شاعر خداحافظی می کنیم چهره شاد و برخورد صمیمانه اش طعم لبخند را بر لبانمان می نشاند. حالا باید پله های سخت و تند طبقه چهارم ساختمان مسکونی قدیمی اش را تا خیابان طی کنیم. می اندیشم آمیرزای شاعر چگونه در 77 سالگی هر روز این پله ها را می پیماید؟

منبع : ایرنا

نوشته های پیشنهادی برای شما
chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر