مقدمهای بر کتاب شعر طنز «شاخنامه» از مسلم حسن شاهی را در ادامه میخوانید.
طنز یعنی درک ناهماهنگی ؛ و کار طنزپرداز ، آشکار کردن این ناهماهنگیهاست. ناهماهنگیهایی که در چالش میان عادات مألوف و توقعات طبق معمول ما، با رویدادهای پیشبینینشدهای که طنز راوی آن است شکل میگیرد.
در واقع، طنز تضاد و تقابلی جدی است با انتظارات ما؛ و نوعی «خلاف آمد عادت». آشناییزدایی، یکی از اصلیترین شگردهایی است که طنز از آن بهره میگیرد. به همین دلیل، تجربه طنز ، تا این حد باعث غافلگیری و اعجاب مخاطب میشود.
طنز، گردگیری از حقیقتی است که فراموش کردهایم و از آن غافل ماندهایم. نفس گرمی است که بر آیینهای غبارگرفته میدمیم تا تصویر واقعی خود را در آن بنگریم. ذرهبینی است بر زشتیها و پلشتیهای رفتارهای اجتماعی ما؛ و نقصها و ناتوانیهای بشری؛ و چرکها و چروکهای روان آدمی.
و همه اینها، از آن جهت است کـــه با کمک اغراق و بزرگنمایی، حالمان از ناراستیها و نـــادرستیهای اعمالمان به هم بخورد و در ارتکاب مـــجدد آنها پایمان بـلرزد. پس، غایت و غرض طنز، اصلاحگری است و گوشزدکردن کژرویها و بدخواهیها.
طنز، به نیش و نوش درآمیخته است و به همین قیاس، مراتبی دارد و درجاتی: طنز شیرین و طنز تلخ، طنز رنگین و طنز سیاه. نوش طنز، مربوط به هزل است و مطایبه و فکاهه؛ و نیش آن، شامل هجو است و طعنه و طنز، و صدالبته، آنچه طنز مینامیم و میدانیم، بیش از آن که کاممان را شیرین کند، در آن زهر میچکاند. چرا که بازنمودن ناهماهنگیها و برهم زدن نظم و عادت مألوف، عموماً باعث تلخی اوقات میشود.
به گمان من، عمر طنز شیرین و رنگین و نوشخندها و شادکامیهایی که بر آن مترتب است، ناپایدار است و کوتاه و در مقابل، ژرفا و ضریب نفوذ و پایداری طنز سیاه و تلخ و زهرخندهایی که بر لب مینشاند، بسی بیشتر.
تاریخ طنز مکتوب و بهویژه شعر طنز در دیار کرمان، تاریخ چندان پر ورقی نیست که بتوان از آن رسالهای یا کتابی مستقل پرداخت و تنها در سد اخیر است که آثاری جدی در این عرصه پدید آمده است.
کتاب حاضر، مجموعهای است از طنزسرودههای مسلم حسنشاهی که در سه چهار سال گذشته، حضور با برکتی در عرصه طنز کرمان داشته است. طنز کرمان حدود یک دهه است که حرکت جدی خود را آغاز کرده و برپایی شبهای شعر طنز خارستان در کرمان و آدور در شهر بابک و انتشار نشریاتی همچون قینوس و آفتابگردان و گاهنامه طنز دولخ و اختصاص ضمایم هفتهنامههای محلی یا صفحات اختصاصی به طنزنوشتاری و حضور مؤثر شاعران در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، به این حرکت، سر و سامان بهتری داده است. طنزسرودههای مسلم حسنشاهی، در همین بستر رشد یافته و اکنون به آن غنایی رسیده که او را به یکی از چهرههای با آتیه طنز دیار کریمان تبدیل کرده است.
اگر بخواهم به زمینه رشد این نوع طنز اشارهای داشته باشم، باید از چهرههایی همچون حمید نیکنفس و مهدی جهانبخش یاد کنم که به طنز رفسنجان و کرمان وجهه خاصی بخشیدهاند.
طنز حسنشاهی ، علاوه بر جریانی که گفتم، وامدار فرهنگ شفاهی مردم منطقه راویز، زادگاه شاعر هم هست که غنای طنز در گفتار روزمره مردم آن سامان در حوزه رفسنجان مثالزدنی است.
هم از این جهت است که عنصر طنز در شعرهای او ذاتی است و بدون تکلف و تصنع، بر کلام او جاری میشود.
طنز حسنشاهی، اغلب سمت و سوی اجتماعی دارد و متأثر از وقایع سیاسی و اجتماعی دهه اخیر است و بازتاب خوبی از سرگذشت انسان ایرانی در سپهر سیاسی که در آن میزید به دست میدهد و البته، در این آینگی، بیم آن هست که با تغییر فضاها و موضوعات، تأثیرگذاری خود را از دست بدهد. چرا که اغلب این نوع شعرها، انرژی خود را از موقعیتهایی میگیرد که حاضران در آن، به درک روشنی از اجزای آن رسیدهاند و ممکن است برای آیندگان، با زایل شدن آن حس و حالها و فراموششدن ارجاعات درون متنی، آن لذت پیشین را نداشته باشد.
باری،دفتر حاضر، به عنوان نخستین دفتر شعر مسلم حسنشاهی، مجموعهای منسجم و نسبتاً یکدست است و البته، طنزهای بهتری هم از شاعر این شعرها خوانده و شنیدهایم که جایشان در این دفتر خالی است.
امیدوارم شروع امیدوارکننده حسنشاهی ، به تجربههای از این دست، منحصر و متوقف نماند و به گردگیری از حقایق از یادرفته، و کشف ناهماهنگیهای انسان و اجتماع، و سفر به اعماق روح بشر و نمایاندن تناقضهای آن منجر گردد.
گفتنی است که مسلم حسنشاهی، جوانی متولد ۱۳۵۷ است و کتاب شاخنامه او از سوی انتشارات فصل پنجم در سال گذشته (۱۳۹۶) روانه بازار آثار مکتوب طنز شده است. و مایه تأسف که یک کتاب شیرین طنز در مملکت ما باید در هزار نسخه انتشار یابد. یعنی حتی به خرید اقوام و فامیل خود آدم (در اینجا شاعر طنز!) اعتمادی نیست که پول خرج کنند! حسن ختام را، یک شعر طنز از این دفتر را با هم میخوانیم و میخندیم:
میتوان بیجا توقف کرد و مُرد
یک جو از قانون تخلف کرد و مرد
میتوان یک سال بعد از مرگ هم
سخت ابراز تأسف کرد و مرد!
برق را وقتی ادیسون کشف کرد
شمع را پروانهای پُف کرد و مرد
کی پدر فرزند خود را میکشد؟
نوشدارو را پسر تُف کرد و مرد
هیچکس کاری به کار او نداشت
شاعری با خود تصادف کرد و مرد!
منبع : روزنامه اطلاعات / سید علی میرافضلی