شاعري جذر و مد نمي خواهد !
شعر گفتن ، بَلَد نمي خواهد !
زور گفتن به هركس و ناكس ،
راحت است و عدد نمي خواهد !
تكل از پشت و اين پنالتي ها ،
بحث داغ و نود نمي خواهد
سوپراستارمان شده گلزار
سينما هم صمد نمي خواهد !
بردن سيب تا سر كوچه
چرخ دستي ، سبد نمي خواهد !
اين گراني ، تورم و تلخي ،
ذره بين و رصد نمي خواهد !
تربيت با اصول نو ديگر ،
فحش بد يا لگد نمي خواهد !
عاشقي در زمان ما ديگر
جز كليكي و … اَد نمي خواهد !
يك پسر در عشق خود عمرا ً
اين كه مجنون شود ؟ نمي خواهد !
تا دوبي هست زن ديگر ،
يك بليط مَشَد نمي خواهد !
زندگي توي قوطي كبريت ،
حبس هاي ابد نمي خواهد
توي خانه هايمان حبس ايم
حبس مان هم سند نمي خواهد !
خنده هامان اگرچه سرريز است !
شك نكن كه سد نمي خواهد !!