menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

حمید رضا داوودی هوار

تعارفات در به دری

در به در
تعارفات در به دری ما دری ها چنان در قبل و حین و بعد در، ما را لای در می گذارند که گاهی آرزو می کنیم پادری باشیم، هرچند که دَم پَر پَری بودن بسیار شیرین تر است.
تا حالا دیده اید که گربه روی در نشسته باشد، من که دیده ام، حالا یا من خیلی کنجکاو بودم یا آن گربه شرایط اجبار و اضطرار یقه اش را گرفته بوده و آنرا وادار کرده که آنجا نشستن را به هرجایی روی زمین ترجیح دهد، شرایط را تصور کنید، بالای در، در خوشبینانه ترین حالت ۵ سانتیمتر بیشتر عرض ندارد، گربه های این دوره زمونه که همه پروار شده اند و گاهی اگر بی غذا بمانند و جوجه و کباب با سس فلفلی فراوان مناطق بالانشین به چنگشان نیفتد و از بختِ بدِ روزگار، این پایین مایین ها بساط کاسه لیسی را پهن کرده باشند؛ از ساعت نه شب تا روشنایی صبح مردم با فرهنگ مدام غذاهای آنچنانی با بسته بندی های متفاوت جلوی تیر برق و درب منازل و گاهی هم درب منازل همسایه ها مثل واگن های قطار، قطار می کنند.
فقط کافی است پنجه ی مبارک را در دل این کیسه هایی که الان به آخرین مرحله ی مصرفشان بعد از حمل میوه و نگهداری نان و بسته بندی گوشت رسیده اند، فرو نموده و سینه آنرا بدون توجه به جنسیتش بدرند تا دنیایی از خوردنیهای خوش مزه جلوی آنها روی پیشخوان کنار پاکت به صف شوند و بر بدن بزنند و وزن را آنقدر بالاببرند که دیگر حال فرار از انسان را نداشته باشد و ما فکر کنیم که اهلی و دستی شده و گاهی هم به آنها در منزل پناه دهیم و برایش شناسنامه بگیریم و همسفره ی خودمان کُنیمش.

گاهی این گربه قطور الکمرِ سبیل از بناگوش در رفته روی در می ایستد، گمانم ضربه المثل رو در بایستی را هم از آنجا آورده باشند، بس که کار سختی است، یکی از اولین صفتهای منفی ما پلنگان پارسی همین یه لنگه روی در ایستادن است، بعضی اوقات ما وقتی برای رفع حاجت می رویم به آن مکان معلوم الحال که جرقه ی اکثر تفکراتمان زده می شود، شرم حضور داریم از به همراه آوردن آلت مربوطه و آرزو می کنیم کاش ایشان همراه ما نبودند، یا حداقل چند چارک آن بیشتر همسفرمان نبود.
گاهی این موضوع بلایی به سرما می آورد که در ورودی و خروجی درها قوانینِ نیوتن، دست راست،اول بزرگتر، شما راه را بلدید، شما صاحب خانه اید، شما به در نزدیکترید، کلیپس شما بلندتره، پاشنه ی شما پهن تره، شاسی شما بالاتره و … را ساعتها زمان می سوزانیم و می سازیم، تا اگر خدای نکرده روزی مقابل دری قرار گرفتیم که چند نفر مثل خودمان همراهمان بودند، یکی از فنون نقل شده را بکار بریم و طرف را ضربه کرده و از در رد کنیم، خواه آن در، درِ تالار عروسی باشد یا درِ قبرستان یا در مستراح، جالب است که همه را هم بفرما می زنیم.
یه مرتبه یاد آن گربه ی بیچاره ای افتادم که در خیالم بالای در نشسته و با گردن ستبرش جوری عاقل اندر سفیه پایین را نظاره می کند که مرا به فکر می برد ای کاش هیچ دری وجود نداشت، هر چند که این تعارفات حوصله سر بر از مبادی آداب شمرده می شود و البته که حالِ همه را هم می گیرد، ولی اگر کسی آنرا رعایت نکند می گویند مثل گاو سرش را پایین انداخت و رفت، نمی دانم گاو بودن بهتر است یا قدر زمان به ارزش طلا را دانستن، راستی بینابینی هم وجود دارد، پس لطفاً بعد ازخواندن این مطلب، مقابل هر دری فقط یک بفرما، بفرمایید و مسلسل به دل زمانتان نبندید.
حمید رضا داودی (هوار)

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر