ای خدا آمد دوباره روز مرد …
شعر طنز روز مرد
ای خدا آمد دوباره روز مرد
می کشم از دل دوباره آه سرد
* * *
منتظر یکسال باشم بهر آن
تا گذارم مرهمی بر روی درد
* * *
درد خالی گشتن جیب وحساب
درد آن روز زن و آن خرج کرد
* * *
بی مروت زن نشد راضی به کم
خواست از من یک طلای خوب و زرد
* * *
من بدادم هدیه لیکن بعد از آن
با همه دارم به جبرانش نبرد
* * *
با تمام این محبتها ولی
هیچ امیدی ندارم روز مرد
* * *
چون که دانم در نهایت همسرم
می خرد جوراب از یک دوره گرد
* * *
با ورق کاغذ نماید کادویش
می دهد این هدیه با تبریک سرد
* * *
چونکه می بینم عملکرد عیال
دوست میدارم سقوط از بالگرد
شاعر : اسماعیل تقوایی
کانال شیرین طنز در ایتا