پانزدهم مرداد سالروز درگذشت پرویز شاپور پدر کاریکلماتور است.
البته اسم فرزند هنری شاپور توسط احمد شاملو انتخاب شد و او بود که در خردادماه سال ۴۶ با انتخاب نام «کاریکلماتور»، تراوشات ذهنی شاپور را در مجله خوشه چاپ کرد.
عمران صلاحی دوستی دیرینهای با شاپور داشت که از زمان حضور این دو هنرمند در نشریه توفیق آغاز شد و تا پایان عمر شاپور ادامه پیدا کرد به همین مناسبت تعدادی از خاطرات مشترک عمران صلاحی و شاپور که در کتاب کمال تعجب منتشر شده را همراه با خاطره ای داغ و جدید از یاشار صلاحی (فرزند عمران صلاحی) به شما عزیزان تقدیم می کنیم:
عمران صلاحی از کتاب کمال تعجب:
✔️ریش و پشم
«حسین توفیق» وقتی ریش و پشم «پرویز شاپور» را دید، گفت: «شاپور را باید با «نی» بوسید!»
✔️شوید پلو
و باز «پرویز شاپور» میگفت: «به رستورانی رفته بودم. پیشخدمت را صدا زدم و گفتم: من که«شوید پلو» نخواسته بودم، چرا برایم «شوید پلو» اوردهای؟»
پیشخدمت گفت: «قربان این «شوید پلو» نیست، موهای سبیل خودتان است که توی برنج افتاده!»
✔️مشورت
در مجلس شورای ملی زمان شاه، روی دیوار، تابلویی بود با این عبارت: «و شاور هم فی الامور» یعنی در کارها مشورت کنید.
پرویز شاپور میگفت: آن زمان تابلو را برداشتند و به جایش این تابلو را گذاشتند: «وشاور هم فی حسب الامر» یعنی درکارها طبق فرموده مشورت کنید!
✔️سبز ناپایدار
با پرویز شاپور به چهارراهی رسیدیم. چراغ سبز بود. اما شاپور حرکت نمیکرد.
گفتم: «شاپور جان چراغ سبز است، چرا نمیروی؟»
گفت: «این سبز، ناپایدار است، ممکن است وسط خیابان یک دفعه قرمز بشود و ما گیر بیفتیم. منتظر میمانیم تا دوباره سبز بشود.»
✔️باران
یک شب که باران شدیدی میبارید، «بچه جوادیه» میخواست جلسه هیأت تحریریه روزنامه توفیق را زودتر ترک کند.
پرویز شاپور از او پرسید: «چرا این همه عجله داری؟»
بچه جوادیه گفت: «میترسم به اتوبوسهای جوادیه نرسم.»
شاپور گفت: «من میرسانمت.»
بچه جوادیه پرسید: «ماشین دارید؟»
شاپور گفت: «نه، چتر دارم!»
منبع : گل آقا