اجرای موسیقی طنز در شب طنز شیکر شیکن ۳ در اصفهان همراه با متن شعر از سرکار خانم زهرا دری :
شهر یعنی بوق ماشین عروس
شهر یعنی زندگی در ارتحال
مورد و مامور و پارک و ضدّ حال
توی دود و ازدحام و وقت کم
آرزوی خوردن آب پرتقال
خاک بر سر میشود اعصاب ها
از ترافیک و فشار و قیل و قال
بند پ، رشوه، اداره، پلّه، چیز
پشت میز جدولیست و بی خیال
دم به دم سگ دو زدن تا بوق سگ
عاقبت پرونده هایت ماست مال
هرچه میخواهد دل تنگت بپرس
حذف میگردد جواب هر سوال
شهر یعنی مُد، تمدن میدهد
تنگ پوشی میشود الگوی سال
نیست بعد از تنگ پوشی هیچ کار
بهتر از تو کردن بینی و خال
آه … می بینی به جوی کوچه هم
موش های مانکن صاحب جمال
آن طرف هم یک گدای بس مدرن
با دماغ جنبه دار و بی مثال
می زند لبخند بر هر صرفه جو
کیف خواهد کرد در باغ شمال
شهر یعنی تازه کار شیشه خوار
کهنه کار و منقل و دود زغال
مجتمع مسکونی و حق دشارژ
مردم آزاران بس نیکو خصال
بوی سیر داغ ضرب بوی زُهم
می رسد از پنجره تا توی هال
در آسانسور جای خیس و بچه نیست
پی پی اش پیداست در این انتقال
سرعت پایان کارش هست یک
بچه را باید که داد اینجا مدال
شهر یعنی بوق ماشین عروس
بوق یعنی ازدواج و اتصال
اتصالی گرم … اما در سه سوت
اتصالی میکند سیم وصال
عشق فورن میرود مانند برق
“مهریه م را می کنم اجرا “… حلال
مشت و مال و انتقاد و جیغ و داد
جیغ و داد و انتقاد و مشت و مال
“هفت شهر عشق را عطار گشت ” (۱)
ما هنوز آواره توی ترمینال!
پی نوشت :
۱٫مولوی
منبع :
کتاب دریغ خند، مجموعه شعر طنز زهرا دُرّی