رؤیا صدر از آن دسته نویسندگانی است که در جدی گرفته شدن فضای طنز نقش مهم و غیرقابل انکاری دارد. به بهانه انتشار دو کتاب از او که یکی از آنها در زمستان سال ۹۲ راهی بازار شده با او به گفتوگو نشستیم.
شما از معدود کسانی هستید که فضای تحقیق و پژوهش در حوزه طنز را زنده نگه داشتهاید و همواره جدی بودنش را به دیگران گوشزد کردهاید. «یک، دو، سه طنز» چهارمین کتاب شماست که جنبه تحقیقی دارد. تفاوت این کار با نوشتههای قبلیتان چیست؟
من اول کتاب «بیستسال با طنز» را منتشر کردم، بعد «برداشت آخر» را بعد «شکرستان» و بعد هم «یک، دو، سه» را. آن سه کار قبلی جنبه تحلیلیشان بیشتر بود. در آنها یک جور تحلیل تاریخی از نویسندگان و آثارشان ارائه دادهام. ولی این کتاب بیشتر جنبه گردآوری دارد «یک، دو، سه طنز» در ادامه «طنزآوران امروز ایران» اثر آقای صلاحی و اسدیپور نوشته شده. آقای صلاحی بعد از کتاب «طنزآوران امروز» کتاب «یک لب و هزار خنده» را در سال ۷۷ منتشر کرد.
بعد از آن نشر مروارید از من خواست کار آقای صلاحی را ادامه دهم. بعضی از طنزپردازان در کتاب «طنزآوران امروز ایران» و «یک لب و هزار خنده» معرفی نشده بودند. من در این کتاب به آنها و آثارشان پرداختم. در واقع «یک،دو، سه طنز» جلد سوم «طنزآوران امروز ایران» است.
آقای صلاحی و اسدیپور قبل از آوردن نمونه آثار فقط اسم نویسنده، سال تولد، وفات و نام مجموعه آثار را آورده بودند ولی من یک مقدار کار را تحلیلیتر کردم یعنی قبل از هر اثر، نویسندهاش را معرفی کردم. خلاصهای از زندگینامهاش را آوردم، بعد هم آثار و سبکش را تحلیل کردم.
اسم بعضی از افراد در این کتاب نیست. کسی از شما گلهمند نشد که چرا اسمش را نیاوردهاید؟
چرا یکی، دو تا از دوستان گله کردند. من برای این کارم استدلال داشتم. اسم دوستانی که از من گلهمندند ابتدا در لیستم بود ولی به این دلیل که بیشتر شاعر بودند و کمتر به نثر طنز پرداخته بودند، اسمشان را خط زدم. معیار من در انتخاب اسامی نثر طنز بود، به همین دلیل اسم طنزپردازان شاعر را نیاوردم.
چرا؟
چون خودم را در زمینه شعر صاحب نظر نمیدانم و پا توی کفش شاعران نمیگذارم. حوزه تخصصی من نثر طنز است.
ولی در کتابی که راجع به زنان طنزپرداز کار کردهاید، به زنان شاعر طنزپرداز هم پرداختهاید!
آن کار بررسی آثار زنان طنزنویس بود، نمیتوانستم تفکیک کنم.
چون تعداد زنان طنزپرداز محدود است، مجبور شدید شعر طنز را هم در کارتان بگنجانید؟
هم به این دلیل و هم به دلیل این تعریف کار فرق داشت. آن کار بررسی تحلیلی آثار زنان طنزنویس در نشریات طنز بود. برای همین باید به شعر هم میپرداختم. آن کار بیشتر تحلیل محتوایی بود و کمی هم به تحلیل سبکی پرداخته بودم. در این کتاب صرفاً به نثر توجه کردهام، برای همین شاعران طنزپرداز و آثارشان را معرفی نکردهام.
ضعف و قوت آثار هم در انتخاب نویسنده و اثر تأثیر داشت؟
نه من به ضعف و قوت اثر کاری نداشتم. یکی از معیارهایم برای انتخاب اسامی و آثار این بود که نویسنده جریانساز باشد و دیگر اینکه مشهور باشد، اگر قرار بود معیارم در انتخاب، قوتوضعف اثر باشد، برخی از اسامی حذف میشدند. وقتی داشتم آثار را انتخاب میکردم، دیدم خیلی از آنها ژورنالیستی است، به همین دلیل در انتخاب آثار با مشکل مواجه شدم. البته چارهای نداشتم این کتاب قرار بود آیینهای از طنز امروز ایران باشد. مجبور بودم به افراد مشهور در این حوزه هم بپردازم ولو اینکه سبکآفرین نباشند.
کاریکاتورها را چه کسی کار کرده؟
یاشار صلاحی.
بعضی از آنها خیلی بد بود و هیچ شباهتی به نویسنده نداشت.
خواسته رد گم کند. یکی دو نفر از دوستان نمیخواستند عکسشان باشد. من به آقای صلاحی گفتم ولی او کاریکاتور همه را کار کرد.
برایتان مهم نبود که بالاخره کاریکاتورها به صاحبانشان شباهت داشته باشد مثلاً کاریکاتور میرفتاح هیچ شباهتی به او ندارد.
من آنها را ندیدم. ناشر آنها را دید و چاپ کرد.
کسی اعتراض نکرد؟
نه فقط یکی از نویسندگان که تأکید کرده بود عکسش را چاپ نکنیم، بعد از انتشار کتاب خیلی معترض شد.
منابعتان برای این کار چه بود؟
همه نشریات و کتابهای منتشر شده در این حوزه.
به نشریات محلی دسترسی داشتید. اصلاً این دغدغه شما بود که طنزپردازان شهرستانی را هم معرفی کنید. بعضی از آنها نوشتههای قابل تأملی دارند ولی به این دلیل که در نشریات محلی کار میکنند، دیده نمیشوند و یک جوری در حقشان اجحاف میشود. به فکر این نیفتادید که به آثار آنها هم دسترسی پیدا کنید؟
من لیست کتابها و آثار انتشاریافته طنز را که از اواسط دهه ۷۰به بعد چاپ شده بود، تهیه کردم. آثار منتشر شده نویسندگان شهرستانی را هم مدنظر داشتم. ولی سطح برخی از آنها طوری بود که نمیشد آنها را اینجا معرفی کنم. البته برخی از آنها را در این مجموعه گنجاندم. به هر حال یک نویسنده چه شهرستانی باشد و چه تهرانی باید اثرش منتشر شده باشد تا دیده شود یا حداقل در جشنوارههایی مثل جشنواره مطبوعات یا جشنواره طنز سوره شرکت کرده باشد. کسی مثل راشد انصاری از طریق همین جشنوارهها شناخته شد. نویسنده باید یک طوری کارش را عرضه کند. من امکان این را نداشتم که تمام نشریات محلی را ببینم.
مردم سالاری