کاریکلماتور : “سیر”خورده بود و ادّعای گرسنگی داشت!
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : ۱-وقتی موهایش را”کشیدم”، واژۀ اخ روی ترازو می رقصید! ۲- دلش از”من” پُر بود، به منیّت دچارشده بود! ۳-…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : ۱-وقتی موهایش را”کشیدم”، واژۀ اخ روی ترازو می رقصید! ۲- دلش از”من” پُر بود، به منیّت دچارشده بود! ۳-…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : ۱- چه دست سنگینی دارد هوایت، وقتی به سرم می زند! ۲- آدم های چاق، با نفرت طرفدار رژیم…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : ۱- پشتِ”فرمان”، “قیصر”بود! ۲- با جیب بُری، خیّاط شده بود! ۳- رفتنت، آمدن داشت! ۴- برای سکوت، حنجره پاره…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : از “آگاهی”، می ترسم! “ماه”واره بود، بسویش پارازیت فرستادم! به”یادِ”من”ماند”، به”خاطرِ”دیگری”رفت”! تا جوّگیر می شوم، لایۀ اوزون ترمیم می…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : “دل”داشته باشی، عشق”حاکم”می شود! مرا کاشتی، “سبز”شدم! سرهنگ سرِحرف اش، “استوار” شد! به عوض مادرم، ماما مرا به دنیا…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : ۱-برای آفتاب “گرفتن”، دستکش می پوشم! ۲- چشمِ ناپاک اش را، حمّام بُرد! ۳- سکوت ام، ترنّم موسیقی بیصدای…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : تنهایی ام گم می شود، وقتی تو پیدا می شوی! وقتی”لگن”اش شکست، آفتابه اش را وقف کرد! آن روی…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : برای آمدنت”شور”می زد دلم و چون آمدی”شش و هشت”! هیچ آرزویم”عملی” نشده، “تَرک” نمی کنم خودم را! تا به…
ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : جای سِفت راه نرفته بود که شب برایش دراز شده باشد! دروازه بان، بین دو نیمه گل خورد! دیشب خوابت…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : ۱-خرمای گندیده، محصول نخل مرداب است! ۲- هر روز تیک می زنم در سررسیدم، اِرادت ام را به تو!…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : ۱-برای کشیدن یک نَفَس عمیق، کاغذ کم آوردم! ۲- زخم سرباز کرده اش را به جبهه فرستاد! ۳- با…
یک جای کارش می لنگید، اخراجش کردم من ( ابوالقاسم صلح جو ) در بیست و سوم مُرداد ماه سال یک هزار و سیصد و…