کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی:
_به جرم ترور شخصیت، اعدامم کردند.
_آدم گرسنه، جگر گوشه اش را به سیخ می کشد.
_امتحان الهی به قدری سخت بود، که رفوزه شدم.
_آدمی که خودش را به موش مردگی زده بود، توسط گربه خورده شد.
_در زمستان با دوستی بیرون می روم که صدای گرمی دارد.
_برای روشن شدن حقیقت، منتظر طلوع خورشید شدم.
_چشم بینای الفباست، ه دو چشم.
_منتقد سینما، در ایام بیکاری چک هم نقد میکند.
_آدمی که نمی خواست آفتابی شود، شب ها به پیاده روی می رفت.
_تاریخ دان، در گذر تاریخ پیر شد.