menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

جشنواره شب شعر محفل

یه خانمی یه شعر کوتاه داره

یه خانمی یه شعر کوتاه داره
که این ور و اون ور همش میذاره

نظر میاد براش هزار و اندی
شعرش و میگم جونِ من نخندی

شعرش اینه:که رفته بودم اما
برگشتم و نشد برم به دریا

حالا که نشد برم، میرم به خونه
جیغ میکشم، جیغی از این زمونه

اوه که چقد لایک و درود رسیده
به حق لایک هایی که کس ندیده

توی هزار نظر، که دادن براش
از اون هزار آبجی هزار تا داداش

یکیش رو میگم تو ازم راضی باش
اصن بیا خودت یبار قاضی باش

زیر شعرِ این خانومه یه مردی
نوشته: به به…آبجی جون ….چه کردی…

به به ..عجب شعری …عجب شعوری…
آبجیِ من تو نخبه ای….تو نوری…

با خوندنِ شعرِ تو ، جون میگیرم
تو شعر نگی ، من بی هوا میمیرم

مانا الهی قلمت بمونه
فدات بِشه داداشیِ دیوونه

رفته بودی برگشتی از مسیرت
به به به این اندیشه ی کبیرت

روان و زیبا و پر از معانی
تو مرغِ خوش نغمه ی آسمانی

به به به این طبع لطیف و شیوا
به این همه ذوق و نگاهِ زیبا

درود من به طبع طوفانی ات
سلام من به راهِ عرفانی ات

تو شاعرِ شعرای آسمونی
تو بلبلی تو یارِ هم زبونی

اصن اگر حافظ و سعدی بودن
شعراتو واسه دکتری میخوندن

به جا نوشتن از شراب و ساغر
خواجه میتایپید شعراتو تا آخر

به جایِ بوسِتان جنابِ سعدی
میگف بخون آبجی تو شعرِ بعدی

توی سرودن تو یه نو عروسی
برا همین نظر میدم خصوصی

جون داداش جواب بذار تو خاصم
با بی محلی نکنی خلاصم

آخه چتیدن با تو افتخاره
کامنتای تو معنی بهاره

باقیِ حرفامو توی خاص میگم
اونا رو هم مثلِ اینا راس میگم

درسته که هزار تا حامی داری
چندین و چند عاشقِ نامی داری

ولی اونا طالبِ رنگ و روتن
جونِ بابام اونا اسیرِ موتن

منم که مشتاقِ نگارشاتم
مجذوب طبعتم، پیِ نگاتم

با واژه هات دلم هوایی میشه
حال دلم یه جور خدایی میشه

نمیدونم چه سریه که شعرات
تموم غصه هامو داده بر باد

آی که دلم گرفته از زمونه
تعریف بیجا میکنیم چمونه

آخه دروغ که شاخ و برگ نداره
هر کی که شک داره دلیل بیاره

این حرف مولا شاهِ پر فروغه
که زشت ترین فعل سخنِ دروغه

بیایم کمی منصف و عادل باشیم
برای شعر یه رندی قائل باشیم

تو تعریف و تمجیدِ فارق از حق
تا میتونیم تنبل و کاهل باشیم
شاعر : سیروس بداغی*

* اگر چه داستان این شعر کاملا تخیلی است، اما در حقیقت این تخیل تبدیل به یک حقیقت تلخ شده است .امیدوارم این شعر بتواند پیامش را (که چیزی نیست جز اعتراض به تعاریف بی پایه و اساس) به شما مخاطبین محترم انتقال دهد.
ان شاءالله

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر