menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

گفتم بده شماره تا نیمه شب بزنگم

از خاطرات تهران

دختر حجاب

در کوچه های تهران نزدیک پیچ شاپور
ناگاه یک پری روی دیدم می آید از دور

مانند سرو قدش، چون آبشار مویش
مثل لبو لبانش، چشمش شبیه انگور

در پیش او شکیرا باید رود زند بوق
با چشم خواهری بود مانند باربی بور

خورشید پیش رویش مثل چراغ موشی
معنای آفرینش او نور بود علی نور

وقتی که گشت نزدیک با چشم خویش دیدم
پایش به لطف ساپورت گشته ست مثل شیپور

در پیش چشمم آمد صد جور ایده ناب
چون فیلم های غربی اما بدون سانسور

گفتم روم به سویش تا بنگرم به رویش
دستی برم به مویش او را کنم مگر تور

گفتم دم غروب است به به هوا چه خوب است
برگشت و گفت هستم درگیر درس و کنکور

تا اینکه نرم گردد با بنده گرم گردد
صد حرف عاشقانه کردم براش بلغور

گفتم هر آنچه خواهی من می خرم برایت
حالا نه ها! عزیزم! هر وقت گشت مقدور

گفتم حقیر دارم یک کلبه محقر
امشب بیا به بازی با تخته نرد و پاسور

وقتی من و تو باشیم در کنج خانه تنها
هم شعر می سراییم هم می زنیم سنتور

گفتا من و تو و شعر؟ این حرف ها کدام است؟
گفتم از این اراجیف دارم هزار منظور

خندید و در نگاهش یک مثنوی سخن بود
معلوم بود گشته ست از حرف بنده کیفور

گفتا که مادر من چشمش به راه مانده ست
با او کنم چه وقتی هی می زند دلش شور

گفتم بده شماره تا نیمه شب بزنگم
با یکدگر بگوییم صد جور حرف ناجور

گفتا برادرم را حتما نمی شناسی
هم مثل خر نفهم است هم مثل گاو پرزور

هم فحش های نابش هم کله خرابش
هم قطر بازوانش در شهر هست مشهور

گفتم زمانه زور دیگر گذشته جانم
ما اهل گفتمانیم مثل رئیس جمهور

دیدم که دارد از دور یک نره خر می آید
آن ماه گفت با شوق: به به! داداش تیمور!

ناگاه مثل میگ میگ از جای خود پریدم
لعنت به شانس لنگ و لعنت به بخت منفور

گفتم به خود که انگار اصلا نبوده قسمت
باید به همسر خود گویا کنم قناعت
سعید طلایی

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر