menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

داوران-خنداننده-شو۲

نقد استندآپ کمدی های شب پنجم خنداننده شو ۲

شب پنجم خنداننده شو ۲ با اجرای ۴ کمدین برگزار شد که در ادامه فیلم و نقد آنها را می بینید.

مربیان و داوران سری دوم خنداننده شو

اجرای نجات مهسا آقادادی در خنداننده شو

معین بادپا: قبل از شروع مسابقه درباره مهسا آقادادی شنیده بودم که اجراهای قابل قبولی دارد. اما متاسفانه آنچه با نام اجرای نجات از او دیدم، اصلا قابل مقایسه با شنیده‌هایم نبود.

متنی با پایین‌ترین سطح کیفی
مجموعه شوخی‌های او ظاهرا در پایینترین سطح کار شده بود. گویی که برای نوشتن آن جز چند دقیقه به خود هیچ زحمتی نداده بود. ‌مجموعه‌ای از شوخی‌های تکراری و دم‌دستی که انگار خود شرکت کنندگان هم این مسابقه را جدی نمی‌گیرند. متن او به قدری تهی از محتوا بود که حتی اجرای او هم نتوانست به کمکش بیاید. باید پرسید این چه رقابتی است که همه از نوشتن متن‌های خود در زمان کوتاه می‌گویند!

بازخوانی موضوعات نخ نما شده
ظاهرا برخی از موضوعات برای برخی از نویسندگان عمر ندارد. مهسا آقادادی به عنوان یک زن از دختر عمه‌ای می‌گوید که «شوهرش آنقدر زن ذلیل است که انگار دخترعمویش شوهر است». عجبا از این جمله! او خود به معنای این جمله اندیشیده است؟ با تعاریف مهسا آقادادی، زن باید ذلیل شوهرش باشد و گوش به فرمان او؟ او نمی‌داند دوران حلقه به گوشی تمام شده؟ تا کی قرار است از این موضوعات به دم دستی‌ترین شیوه و بدون هیچ گونه نهی و تذکری و پندی گذشت؟ بازنمایی حس حسادت از دید مهسا آقادادی چه دستاوردی داشت؟ اصلا چکیده این خاطرات چه بود؟

به همه بخندید
نام بردن از دو کمدین و شوخی با چهره آنها، چه خنده‌ای دارد؟ چرا باید یک کمدین گمان کند که همچنان با شوخی‌های دهه‌های قبل، می‌توان خندید؟ او نمی‌داند خنده گرفتن از مخاطب قرار است به چه قیمتی تمام شود؟

آمدم خندوانه!
«گفتند چه هنری داری گفتم می‌خندانم و آمدم خندوانه». یک نگاهی به مجموعه اجراهای سری قبل و این سری نشان می‌دهد بارها و بارها تکرار شده است. انگار هر جا شرکت‌کننده پایانی نداشته باشد، با گفتن این عبارت برای خودش یک پایان تعریف کرده است. این پایان‌بندی احتمالا باز هم تکرار خواهد شد و جز برای آنکه اجرا می‌کند برای هیچ کس دیگری بامزه نیست!

دغدغه ندارد
در چهار روایت مهسا آقادادی، هیچ دغدغه‌ای مشاهده نمی‌شود. گویی تمام دغدغه‌هایش در همین جوک‌های زرد خلاصه شده است. بدون آنکه حتی یک موضوع امروزی در اجرایش به چشم بخورد. البته این آفتی است که تقریبا در تمامی اجراها دیده شده است.

مهسا آقادادی
کاش مهسا آقادادی همانگونه بود که از او شنیده بودم. اجرای او با متنی ضعیف و با اجرایی که به کمکش نیامد، تمام شد و از حذف شدن در این مرحله نجات یافت. به عنوان یک مخاطب امیدوارم در دور بعد هرگز شاهد چنین شبی با ضعیف‌ترین اجراها نباشیم.

 

***

اجرای نجات محمدحسن دژاهنگ در خنداننده شو

معین بادپا: محمدحسن دژاهنگ تنها فردی بود که در مرحله اول با یک اشاره کوتاه به آب آبادان، توانست اندکی ما را درباره دغدغه‌مندی کمدین‌ها امیدوار کند. اما اجرای نجات او پایانی به این امیدواری بود.

شروعی تا جای ممکن بی‌ربط
دژاهنگ اجرایش را با گفتن درباره عدم اعتقاد به کاتالوگ شروع کرد و بعد به تربیت فرزندان اول و آخر پرداخت. عحیب است؟! اما او دقیقا همین کار را کرد. آنقدر این دو مورد به یکدیگر بی‌ربط بسته شده بود که انگار دو استنداپ متفاوت را به یکدیگر وصله پینه کرده باشند.

اما مشکل فقط شروع او نیست. او همان حرف‌های همیشگی و شوخی‌های تکراری را گفت و هیچ نشانه‌ای از خلاقیت در متن او دیده نمی‌شود. شاید او بیشتر تمایل به حذف شدن داشت تا ماندن که اینگونه بدون متن به اجرا پرداخت! محمدحسن دژاهنگ همجون فردی عمل کرد که انگار ابتدا چکیده یک مقاله را نوشته و بعد شروع به نوشتن اصل کرده است و همین مسیر وارونه موجب شد تا متن او هیچ اتصالی به ابتدای کار نداشته باشد.

آنقدر تکرار می‌کنم تا همه ببینند
محمدحسن دژاهنگ در مورد زاییدن تاکید زیادی روی حرکات دستش داشت. ظاهرا او هم ترجیح داد به همان بیراهه‌ای برود که برخی دیگر رفتند تا شاید بتواند با استفاده از این حرکات برای خودش شانس بخرد. جالب اینجاست که او تلاش کرد تا با تکرار این حرکت، مخاطب را بخنداند! و گمان می‌برد مخاطب منظور او را نگرفته است.

پشت سر هم بگو و برو جلو
روایات محمدحسن دژاهنگ را پشت هم بچینید. جملات ربط پیدا می‌کنید؟ این خاطرات چگونه به یکدیگر چفت و بست شده‌اند؟ آیا به نظرش این واژه «بعد» برای چسباندن مجموعه‌ای از داستان‌ها و خاطرات کافی است؟ فکر نمی‌کند کم است؟ مربی‌اش چطور؟ پیوستگی در یک متن یعنی جای جملات را نتوان به راحتی تغییر داد. اگر بتوان داستان‌ها و خاطره‌های او را بدون هیچ آسیبی به متن جا به جا کرد، پس نقش پیوستگی چیست؟

محمدحسن دژاهنگ
کاش محمدحسن دژاهنگ حتی به میزان کمی از دغدغه‌ها می‌گفت تا امروز اگر هم حذف می‌شد با گفتن آنچه باید گفت به کار خودش پایان می‌داد. نه بدون آنکه اجرایش هیچ اثری از خودش به جا نگذارد.

 

***

اجرای نجات ایمان خرمی زاده در خنداننده شو

معین بادپا: یکی از کمدین‌های معروفی می‌گوید هر چیزی یک کفی دارد. اما اجرای ایمان خرمی زاده نشان داد یک استندآپ می‌تواند هیچ کفی نداشته باشد.

به چه باید خندید؟
اولین سوال اساسی این است که آیا ایمان خرمی زاده پیش از آنکه در مقابل تماشاگران به روی صحنه برود، استنداپ خود را اجرا کرده بود؟

اگر جواب مثبت است باید پرسید آیا خنده هم گرفته بود؟ نتیجه‌ای که ما دیدیم این است که که انگار او فقط دنبال لباس بود و همه را به زمان اجرای اصلی سپرده بود تا هر چه پیش آید خوش آید! وقتی اینگونه فکر کنید نتیجه این می‌شود که با چنین استندآپی مواجه می‌شویم.

مربی دارند یا ندارند؟
اجرای ایمان خرمی زاده این نکته را به ذهن می‌آورد که انگار قرار است برای یک کودک سه ساله از وظیفه رشته اتاق عمل سخن بگوید! نه به دنبال خنده بود، نه به دنبال توجه، نه به دنبال حرف تازه‌ای زدن و نه به دنبال ماندگار ماندن.

ظاهرا او حتی برای شنیده شدن حرف‌هایش هم به روی صحنه نیامده بود. به راستی وظیفه مربی در اینجا چه بود؟ اگر قرار است ما با یک اجرای ضعیف و با یک متن توخالی مواجه شویم، دیگر چه نیازی به این دسته‌بندی و مربی‌هاست؟

یادی از معروف‌ترین جک
«عمل سرپایی» و شوخی با این عبارت؟ نکند ایمان خرمی زاده گمان می‌کند برای مردمان یک کشور دیگر اجرا می‌کند که به تکراری‌ترین شوخی معاصر روی آورده است.

این جوک شاید در زمان خودش لبخند می‌گرفت، اما نشان می‌دهد تا چه حد دست او برای نوشتن یک جوک ساده اما جدید خالی است. کاش خرمی زاده، یک جوک بی مزه جدید را که خودش نوشته بود اجرا می‌کرد تا یک جوک دست چندمی قدیمی بی نمک!

از اشاره الکن تا اشاره سخیف
تلاش ایمان خرمی زاده برای اشاره به یک ترانه تتلو و ماجرای فارسی سخت، خوب است، اما فراموش کرده است تنها تلاش کافی نیست. او باید بگوید بعدش چه! همین! یعنی با حذف این دو جمله متن او دچار از هم پاشیدگی می‌شد؟ چه هدفی از این دو جمله داشت؟ هیچ.

اما عجیب‌تر حرکت دست او در اتاق عمل است. بارها از نگه داشتن حرمت مخاطب و در نظر گرفتن تعداد بینندگان برای شوخی‌ها گفته‌ایم. اما هنوز برخی گمان می‌کنند اگر یک اشاره سخیف در متن خودشان نیاورند، اعتبار کارشان زیر سوال می‌رود و گفتن آن نشانه شجاعت آنهاست. عجیب از این شجاعتی که با چنین شوخی شرم‌آوری نصیب کسی شود!

ایمان خرمی زاده
در اجرای ایمان خرمی زاده هیچ حرفی برای گفتن وجود نداشت. او فقط با یک دست لباس به روی صحنه رفت. نه به اجرای خودش فکر کرده بود و نه به متن خود. اگر توان او در همین حد باشد که مربی‌اش می‌گوید، باید گفت حالا حالاها باید برای رسیدن به حداقل استانداردها تلاش کند.

 

***

اجرای نجات وحید رحیمیان در خنداننده شو

مهدیسا صفری‌خواه: وحید رحیمیان از گروه فرهاد آییش با اجرای نجات دیشبش بالا آمد. اجرایی که حتا ابتدا و میانه و انتها نداشت. گویا تیغ برنده شوخی‌های قومیتی اجرایش را تکه تکه کرده بود و ظاهراً سانسور هم شلختگی ماجرا و توالی اتفاقات را بر هم زده بود.

اجرای نجات را جدی بگیرید
به‌نظر می‌رسد اجرای نجات برای شرکت‌کننده‌ها خیلی دغدغه‌آمیز نبود. آنها حتا برای خنداندن ما تلاش هم نکردند. متن‌های تخت و عدم استفاده از ابزاری که به جز ایمان خرمی‌ زاده در هیبت تکنسین اتاق عمل از آن استفاده‌ کرده‌ بود از آفت‌های اجراهای نجات بود.

استرس و بهم ریختگی در اجرای وحید رحیمیان
شاید بخشی از این تخت‌بودن اجرا را بتوان به افزایش استرس و کاهش تمرکز هم نسبت داد. اما کاش اجراهای نجات با ایده‌های بکر، طنز مینیمال و انتقال سریع انجام می شد تا رغبت تماشاگر برای انتخاب سوژه‌های تازه‌تر هم محک زده‌ می‌شد.

سانسور و شوخی‌های قومیتی
شوخی‌های قومیتی را نمی‌توان به‌سادگی وارد فضای طنز کشور کرد. این شوخی‌ها اغلب به سمت هزل پیش‌می‌روند و می‌تواند اجراکننده را نابود کنند. انتقال مفاهیمی از این دست نیاز به گستراندن بستر فرهنگی عمیقی دارد که هیچ نشانه‌ای از فاز تحقیقاتی یا عملیاتی آن در هیچ‌جای طنز بومی کشور دیده نمی‌شود.

کنترل زبان بدن مهم است
رحیمیان باید از زبان بدن و میمیک صورتش استفاده بهتری کند. او این کار را به‌نحو اگزجره‌ای انجام می‌دهد و مخاطب را با چالش جدی روبرو می‌کند. شاید کنترل بادی لنگوییج و زبان بدنش بتواند به او کمک زیادی کند.

یک تغییر اساسی لازم است
وحید رحیمیان با رٲی تماشاگرها بالا آمد. برای ماندن روی صحنه خنداننده‌ شو نیاز به یک خانه تکانی اساسی در فرم و اجرا دارد. کاری که در این مرحله یک ریسک اساسی است اما اگر درست انجام شود بی‌شک نجات دهنده او خواهد شد.

 

 

منبع : گلونی

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر