خوشا به حالت، جوان!
شعر طنز حمید آرش آزاد
خوش به حال تو که «مرز پر گهر» دارى، جوان
بر همین سرچشمه ىِ علم و هنر، یارى، جوان
افتخارات تو، بار صد تریلى مى شود
چون ز نسل کورش و پور خشایارى، جوان
چون که مسؤولان همیشه فکر فرداى تواند
پس چه جاى غم که تو امروز بیکارى، جوان؟!
نیستى بى خاصیت مانند خط کش یا مداد
دور خود مردانه مى چرخى، چو پرگارى، جوان
بس که مسؤولان تو را دایم نصیحت مى کنند
دیگر از کمبودهایت نیست آزارى، جوان
بهر تو برنامه مى سازند سیما و صدا
مورد الطاف دلسوزان بسیارى، جوان
دایه هایت مهربانتر گشته اند از مادرت
تو مگر در زندگانى غصّه هم دارى، جوان؟!
هر مقامى مى نشیند پشت میز سرورى
مى دهد درباره ات هر روز آمارى، جوان
مى کنى ساعت به ساعت «فرم استخدام» پر
ناقلا! این روزها دایم سرکارى، جوان
از هواى پاک، اکسیژن تنفس مى کنى
چون که روزى بیست ساعت توى بلوارى،جوان
روزنامه چون خریدى، بارها مى خوانى اش
خوش به حالت، باخبر از کلّ اخبارى ،جوان
بس که «اوقات فراغت» بر تو ارزانى شده
مى توانى لحظه ها را خوب بشمارى، جوان
جدول نشریّه ها را یک به یک حل مى کنى
نیست دیگر پیش پایت هیچ دشوارى، جوان
پس تو هم مانند «آرش» شکر کن شام و سحر
چون که بهر توست ه رمسؤول غم خوارى،جوان