«نیشداروی طرح ژنریک»
شاعر تردستی
طبع شعرش خشکید
آبدرمانی کرد
شاعری ویژهٔ ایرانخودرو
قطعهسازی میکرد
شاعری دولت را
با کلک قافیه کرد
کلکش را کندند
شاعری قالب نیمایی را
وارد صنعت یخسازی کرد
شاعری بیتی ساخت
با ردیف آجر
شاعری دستهگلی داد به آب
حرمتش رفت به باد
شاعری گفت: نبایست سرود
تا توانست ربود
همه گفتند: درود!
شاعر قافیهبازی در قم
همهٔ قافیههایش را باخت
شاعری مایه نداشت
ناشران دلال
مایهدارش کردند
شاعری در همه احوال زنش با او بود
لاجرم در صف نان نیز تغزّل میکرد
شاعری لب وا کرد
چند دندانش ریخت
شاعری مدح شریعت میکرد
در مدار کیهان
شاعری قالب اشعارش را
با مقوّا میساخت
شاعر بیمایه
با ردیف سکّه
غزلی ساخت طلا
شاعر خوش رقصی
جشن امضای کتابش را هم
توی تالار انداخت
شاعری ناشر خود را بوسید
دستگاه ارشاد
هر دو را کرد خمیر
شاعری سرجوخه
در سحرگاهی سرد
غزلی ساخت ردیفش آتش
شاعر بنّایی
با ملات ذوقش
بیتسازی میکرد
شاعری باکره در باد مخاطب خوابید
شعردانش زایید
غزلی نامشروع
شاعری موجی را
عاقبت ترکش اشعارش کشت
شاعری کارتنخواب
قطعهای ساخت برای کودک
شاعری قطعهٔ دندانگیری
ساخت در مدح سگی درباری
شاعری نامیزان
فحش موزون میداد
شاعری رفت به جنگ
ترکشی خورد به مضمونیابش
شاعری پشت تریبون رفت و
همه را ارضا کرد
شاعری ضدّ رژیم
غالباً نان رژیمی میخورد
شاعری قطعهای از «جامی» را
توی دیوان خودش پیدا کرد
شاعری مشکل ارشادی داشت
ناشری با پاکت
مشکلش را حل کرد
شاعری در هر بیت
به خدا عرض ارادت میکرد
غافل از اینکه ارادتمندان
شاعر یک بیتند
شاعر : محمدحسن صادقی