کتاب «لب خط قرمز» مجموعه طنزهای مطبوعاتی و داستانهای کوتاه اسماعیل امینی منتشر شده که در سی و یکمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در غرفه سوره مهر در اختیار علاقه مندان به آثار طنز قرار میگیرد.
به گزارش شیرین طنز، به نقل از پایگاه خبری سوره مهر، اسماعیل امینی درباره مجموعه «لب خط قرمز» گفت: تعدادی از نوشتههای کتاب «لب خط قرمز» را از نثرهایی که در مطبوعات نوشتم، انتخاب کردم؛ آنهایی را انتخاب کردم که خیلی زمان مند نیستند و فقط مصرف روزمره ندارند و میتوانند ماندگار باشند.
وی افزود: تعداد دیگری از نوشتههای این مجموعه داستان کوتاه است. یک قالب دیگر که در این کتاب به چشم میخورد کار خودم است و آن هم گفتوگوهای انتزاعی است یعنی مناظرههایی بین چیزهایی که حرف نمیزنند به عنوان مثال مناظره بین برج آزادی با برج میلاد و یا مناظره بین اسکناس کهنه و نو.
این شاعر و طنزپرداز درباره محتوای کتاب «لب خط قرمز» خاطرنشان کرد: دعوای این کتاب سر این بوده است که آن چیزهایی که خط قرمزهایی برساخته است و مورد نظر سیاستمداران است، در نظام اعتقادی و فکری ما اعتباری ندارد.
وی در ادامه اظهار داشت: این کتاب میخواهد این را نشان دهد که ما خود حریمهایی داریم که آنها مربوط به بنیانهای اعتقادی و مقدسات واقعی ماست. کتاب «لب خط قرمز» میگوید آن مقدسات جعلی که سیاستمداران درست کردند برای طنزپردازان، جامعه و متفکران اهمیتی ندارد.
نمونهای از طنزهای این کتاب:
عریضهنویسی از طویله
خرها مشاغل کاذب ندارند
خرها با آنکه داخل آدم حساب نمیشوند اما خیلی از انحرافات و کجرفتاریهای آدمیان را ندارند.
مثلاً خرها هیچ وقت بیکار نیستند و از آن مهمتر مشاغل کاذب ندارند؛ نه در کنار خیابان بساط سیگارفروشی دارند، نه لیدر باشگاههای فوتبال میشوند، نه دلالی بلدند که بروند از قراردادهای چرب و شیرین پورسانت بگیرند و نه آنقدر عقل و شعورشان میرسد که مشاور چند تا بنگاه اقتصادی گردنکلفت باشند و با پیمانکاران و مشتریان آن بنگاه دل بدهند و قلوه بستانند.
نه دلواپس میشوند و نه تجمع غیرقانونی برگزار میکنند و نه انتقاد و اعتراض بدون شناسنامه مطرح میکنند. اصلاً راستش را بخواهید، خرها هیچ وقت به هیچ چیز اعتراض ندارند که هیچ، حتی از هیچ چیزی انتقاد هم نمیکنند؛ سر به زیرند و پا به راه و صبور و سرسنگین!
عبور از خط قرمز؟ هرگز!
تشویش اذهان؟ بعیدالامکان!
نشر اکاذیب؟ حاشا و کلا! کلاً تکذیب میشود از بیخ و بُن!
با این همه هیچ کس قدرشان را نمیداند و هیچ وقت از زحمات آنها قدردانی نمیشود.